خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۱۰ + زیرنویس و دوبله

نریمان از سحر خبر میگیرد که جیوان را به دلیل خونریزی داخلی به اتاق عمل برده اند. نریمان در حال گریه کردن بود که جرن با پریشان حالی به خانه می آید. دروغ نریمان برای جرن برملا شده ولی جرن این را خیلی دیر فهمیده است. جرن به اتاقش میرود و با داد و فریاد می‌گوید :{ من چرا توی روستا نامزدی مو بهم زدم!؟ من بخاطر کی خواهرم رو فروختم و خونمونو آتیش زدم؟من اینجا اومدم تا ازدواج کنم یا خدمتکار بشم؟ من برای اینکه به اینجا برسم پل های پشت سرمو خراب کردم. از این به بعد باید این اتفاق بیوفته} نریمان از حال و روز جرن میترسد و از خدا می‌خواهد مواظبش باشد.
روزها پی در پی میگذرند و سحر در بیمارستان پیش جیوان تا لحظه ی مرخص شدنش می ماند. جرن از هر فرصتی برای خوابیدن با جنک استفاده میکند. او در تقویم, روی روزهایی که با جنک بوده قلب می کشد. جمره برای ندیم آواز میخواند و داروهایش را سر ساعت میدهد. حال ندیم روز به روز بهتر می شود و هوشیاری کامل بدست می آورد. روز بعد جیوان تصمیم میگیرد تا کارش را دوباره شروع کند اما مادرش مخالف است و میگوید دیگر لازم نیست برای داملا کار کنی زیرا دوبار به تو صدمه زده است. آگاه قبلا در بیمارستان با جیوان معامله کرده که نام داملا را در بازجویی نیاورد. در عوض آگاه نصف بدهی جیوان را می بخشد و برای پرداخت نصف دیگر بدهی، جیوان برایش کار میکند. جیوان داملا به مدرسه می برد. سحر نزد آگاه می رود و نارضایتی اش را نسبت به کار پسرش اعلام میکند اما آگاه میگوید که به عنوان رئیس دستور میدهد تا جیوان به کارش ادامه دهد.
جمره در ویلا به مادرش میگوید که از وقتی آگاه ویدئو خوانندگی را دیده، رفتارش فرق کرده و با او سرد است. جنک از اتاقش به طبقه ی منفی یک میرود. در آنجا استخری بزرگ و سرپوشیده قرار دارد و جنک در آن شیرجه میزند. جرن از فرصت استفاده کرده به طبقه پایین میرود. او برای خودش نوشیدنی میریزد و روی صندلی کنار استخر لم میدهد. جنک پس از شنا، نوشیدنی میخورد. جرن برای اینکه خواهرش را از چشم جنک بیندازد شروع میکند از جمره بد و بیراه میگوید. او فیلم خوانندگی جمره را نیز به جنک نشان میدهد. جنک خیلی خونسرد میگوید که اینجور آهنگها اصلا به سلیقه اش نمیخورد اما در باطن از جمره خوشش می آید.
سحر مشغول تمیز کردن سالن پذیرایی ست و میزها و عتیقه هارا دستمال می کشد. تا اینکه شنیز به سراغ سحر می آید و میگوید ماندن شما در این خانه مرا ناراحت کرده است. سحر توضیح میدهد که فقط یک دلیل برای ماندن است و آن پرداخت بدهی هاست. شنیز اعلام صلح میکند و میگوید که نیازی به جنگ نیست و ما هردو یک چیز میخواهیم یعنی شما از اینجا بروید. شنیز یک چک از جیبش بیرون می آورد و به طرف سحر میگیرد. او می‌گوید که این پول را بگیر و بدهی تان را همین امروز پرداخت کنید و از اینجا بروید. سحر با قاطعیت می‌گوید که این ممکن نیست و من نمی‌توانم با پول خودتان بدهی شمارا پرداخت کنم. شنیز شروع میکند به تحقیر کردن و بالا بردن رقم پیشنهادی. جیوان که داملا را به مدرسه برده بود، به ویلا بازمیگردد تا تبلت داملا را از خانه برایش ببرد. وقتی جیوان وارد خانه میشود حرف های شنیز را با مادرش میشنود و ناراحت بیرون میرود. سحر متوجه حضور جیوان میشود و دنبالش میدود. جیوان از دست خودش بسیار عصبانی ست و این تحقیر شدن های مادرش را گردن خود می اندازد. سحر پسرش را آرام می‌کند و می‌گوید هیچکس در این دنیا نمی‌تواند مرا تحقیر کند.
آگاه یک شرکت صادرات واردات دارد که از قدیم با برادر‌ش تاسیس کرده بودند. این شرکت ساختمانی بزرگ و باشکوه دارد. آگاه از اتاقش با دوربین مداربسته می‌تواند سالن را ببیند. یکی از افراد که راجب جمره تحقیق کرده ، پرونده ی سوابق جمره را به آگاه می‌دهد. در آن پرونده مدرک پرستاری جمره و حتی نمره های مدرسه اش موجود است. همچنین آگاه می‌فهمد که جمره فقط سه روز به کاباره برای خوانندگی رفته و پول هم نگرفته است. روز سوم مادرش فهمیده و اورا از کاباره بیرون آورده. جمره تا به حال دوست پسر نداشته و هیچ حرفی در روستا پشت سرش نمیزنند. آگاه برای اینکه مطمئن شود ندیم را دست چه کسی میسپارد این تحقیق را انجام داده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *