خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۹ + زیرنویس و دوبله

جمره ندیم را با خود به طبقه پایین برده و به او سوپ میدهد. نورتن بخاطر اینکه جمره منتظر بقیه اعضای خانواده نشده، به او تذکر میدهد. اما جمره می‌گوید وضعیت ندیم متفاوت است، دارو مصرف میکند و نباید معده اش خالی باشد.
شنیز به اتاق جنک میرود و میبیند پسرش با جرن خوابیده است. جنک چیزی نمیگوید و میرود تا لباس بپوشد. شنیز می‌خواهد از جرن حساب پس بگیرد و بداند چرا با پسرش است. جرن میگوید که جنک قول داده با او ازدواج کند و قرار است همسر آینده اش شود. جنک از شنیدن این حرف ها پوزخندی میزند و به مادرش می‌گوید :{ عاشق این اعتماد به نفسش هستم} سپس آنجا را ترک میکند. شنیز لبخندی میزند و میگوید که داماد فرار کرد. جرن دلیل آمدنشان و همچنین پول دادن آگاه برای گرفتن عروس را به شنیز می‌گوید. هم چنین اضافه میکند اگر جنک راضی به این ازدواج نباشد مهم نیست زیرا پدرش من را پسندیده است. آگاه در اتاقش ویدیو خوانندگی جمره را در کاباره دیده است. او که عصبانی شده از سحر می‌پرسد:{ دختر تو پرستاره یا خواننده؟ این هم بازی جدید شماست؟ دخترتو فرستادی کاباره و الان به اسم پرستار کنار برادرزاه منه} سحر دستش را بلند می‌کند تا سیلی بزند اما آگاه دستش را میگیرد.
شنیز میخواهد بداند حرف های جرن حقیقت دارد یا نه. برای همین به اتاق آگاه میرود و با صحنه ای که سحر میخواست سیلی بزند، روبرو میشود. پس از رفتن سحر، شنیز میخواهد جریان را بداند. او متوجه میشود که آگاه دنبال زن گرفتن برای ندیم بوده و به آن خانواده پول داده بود. شنیز آرام آرام با آگاه صحبت می‌کند و میخواهد او را برای بیرون کردن آن خانواده راضی کند. جریان کتک زدن جیوان، بی حیایی جرن و دست بلند کردن سحر روی آگاه، بهانه های خوبی برای اخراج آنهاست. ناگهان داملا با لباس های خونی به اتاق می آید. رنگ از رخ آگاه و شنیز میپرد و از دخترشان جریان را میپرسند. داملا میگوید که کرم با ۹ نفر از آدم هایش مارا محاصره کردند و تا حد مرگ جیوان را کتک زده اند. داملا میخواست از جیوان محافظت کند اما او را روی جیوان که تمام بدنش خونی شده، پرت میکنند. جیوان با سر و صورت خونی، در حیاط بیهوش افتاده و آمبولانس برای بردنش می‌آید. مادر و خواهرهایش گریه میکنند و نمی‌دانند قضیه چیست. سحر و جمره با ماشین آمبولانس به بیمارستان میروند و منتظر خبر دکترها میمانند. جنک که از طریق خواهرش موضوع را فهمیده به دیسکو میرود. او کرم را از کنار دوستانش بلند کرده و با سر ضربه ای نثارش میکند. آگاه با بادیگارهایش از راه میرسد و میبیند پسرش زودتر رسیده و حال کرم را گرفته است.
نورتن به دستور شنیز، جرن را صدا میکند. جرن حرف هایش را دوباره به شنیز تکرار میکند اما شنیز پوزخندی میزند و مسخره اش میکند. او میگوید که آگاه همانقدر که لایق توست پول داده و تورا خریده. اما برای چه کسی؟ شنیز جرن را به اتاق ندیم میبرد و جلوی پای ندیم پرتش میکند. سپس میگوید که شوهر آینده ات را ببین. جرن که تاحالا ندیم را ملاقات نکرده بود، با گریه فریاد میزند:{دروغه} سپس از نورتن میپرسد برای چه کسی واسطه شده بود. نورتن دروغ نریمان را لو میدهد و میگوید که مادربزگت به تو دروغ گفته. ندیم که روی ویلچر نشسته دست جرن را میگیرد اما جرن جیغ میکشد و دستش را رها میکند وبه بیرون میرود. شنیز خونسرد و آرام دنبالش میرود و می‌گوید :{ توی احمق واقعا فکر میکنی خیلی باهوشی. جنک با دخترهایی مثل تو زیاد میگرده ما حتی اسمشونم نمیدونیم. واقعا فکر کردی برای ازدواج با پسرم میتونی پول بگیری؟ اما اشکالی نداره تو دوباره برو برای پسرم داستان تعریف کن و بخندونش} جرن تهدید می‌کند که رابطه اش با جنک و سوءاستفاده جنک را به آگاه خواهد گفت . شنیز میگوید که مگر آگاه میخواهد چه کند. پسرش را به زور سر سفره ی عقد می نشاند؟ یا دختری که خود را به پسرش چسبانده از اینجا بیرون میکند؟
او ادامه میدهد:{ اگه خواستی هم به مامانت بگو. بگو که با پسر خونه میخوابی. حتما تورو به روستا میبره و به اولین خواستگاری که بیاد میده.} جرن وقتی به یاد مادرش می افتد شدیدتر گریه میکند و میداند با اینکار آبروی مادرش را میبرد و شرمنده اش میکند. جرن از خانه بیرون میرفت که جنک او را میبیند و با خنده میگوید هر از گاهی به من سر بزن. حال جرن بدتر میشود. گویی دنیا روی سرش خراب شده است. او به نقشه هایی که برای آمدن به استانبول کشیده بود، فکر میکند. او در روستا عکس های جنک را که با مانکن های آمریکایی رابطه داشت، نگاه میکرد. مادربزرگش(نریمان) به او دروغ گفته بود که آگاه برای پسرش عروس میخواهد…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *