خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 201
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 201 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
صباح الدین پیش ایلماز آمده و او را دلداری میدهد و میگوید که مژگان تحت فشار است و به او سخت نگیرد. ایلماز میگوید که آن بچه، پسر او نیز هست و او هم از این اتفاق ناراحت است و مژگان نباید فقط خودش را در نظر بگیرد. او میگوید که در مورد زلیخا کار اشتباهی نکرده و هرکس دیگری بود او را به بیمارستان می آورد.
ثانیه به منطقه کپر نشین می رود و برای بچه ها لباس و اسباب بازی می برد. او اوزوم را آنجا می بیند و به او نیز اسباب بازی می دهد. مادر اووزم جلو می آید و وقتی ثانیه با او حرف می زند، متوجه می شود که وضعیت چادر آنها نامناسب است. کمی جلو تر، عده ای در حال دعوا سر یکی از چادرهای خالی هستند که آنجا ساکن بشنود. ثانیه جلو رفته و وساطت میکند و میگوید که از این به بعد اوزوم و مادرش باید در آن چادر زندگی کنند.
فادیک پیش ثانیه رفته و با خوشحالی مژدگانی میدهد که بچه زلیخا به دنیا آمده است. ثانیه نیز خوشحال می شود و به خانه برگشته و با بیمارستان تماس میگیرد. او به هولیا تبریک میگوید. هولیا از او میخواهد که مقداری لباس و وسیله برای زلیخا به بیمارستان ببرد.
در بیمارستان، زلیخا پیش دمیر خودش بحث ایلماز را پیش میکشد و تعریف میکند که بابت رفتار مژگان کلافه شده و خودش با ایلماز تماس گرفته و قرار گذاشته بود تا او را ببیند و بابت مژگان با او صحبت کند، که همان لحظه درد زایمانش شروع شده و ایلماز سریع او را به بیمارستان آورده است.
مژگان به اتاق نوزادان می رود و از پشت شیشه بچه اش را می بیند. او میداند که احتمال کمی وجود دارد که پسرش زنده بماند. ایلماز داخل اتاق می رود. مژگان از او میخواهد بیرون برود. ایلماز میگوید که او نیز ناراحت است و آن بچه پسر او است. مژگان به حرفهای ایلماز اهمیت نمیدهد و با زور و عصبانیت او را از اتاق بیرون میکند. ایلماز پیش تکین نشسته و با او درد دل میکند.
در اتاق زلیخا، بچه را برای شیر دادن می آورند. زلیخا میگوید که اسم دخترش را میخواهد لیلا بگذارد، زیرا نام معلم بچگی اش بوده که مثل مادر به او رسیدگی میکرده است. دمیر و هولیا قبول میکنند.
مژگان از اتاق نوزاد بیرون می آید و به تکین میگوید که میخواهد برای پسرش اسم بگذارند تا اگر زنده نماند، حداقل اسمی داشته باشد. او میگوید که میخواهد اسم پسرش را کرم علی بگذارد.
ثانیه به بیمارستان می رود. او از دیدن بچه خوشحال شده و از طرفی به خاطر اینکه خودش بچه دار نمی شود، بغض میکند. سپس نوزاد را بغل کرده و بو میکشد. هولیا متوجه ناراحتی ثانیه می شود و برای او نیز بچه ای آرزو میکند.
تکین به اتاق نوزاد می رود و با گریه و بغض به او میگوید که نامش کرم علی است.
بهیجه که تازه در مورد زایمان مژگان خبردار شده است، خودش را به بیمارستان می رساند. او تکین را در سالن میبیند. تکین برای او ماجرا را توضیح میدهد و بهیجه نیز ناراحت میشود. سپس به سمت اتاق مژگان می رود.
هولیا تکین را میبیند و جلو می رود و سر سلامتی میدهد و دعا میکند که حال بچه خوب بشود. تکین تشکر کرده و به هولیا بابت بچه شان تبریک میگوید.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 201 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 202 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم