خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 244
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 244 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
چند نفر در جاده روغن می ریزند تا زمین لغزنده شود.
در زندان، پسر کوچک یکی از زندانیان مریض شده و زلیخا به او رسیدگی میکند. او ناگهان یاد بچه های خودش می افتد و با گریه به اتاق مسئول زندان می رود و با اصرار و التماس میخواهد که با هولیا تماس بگیرد.او تماس گرفته و هولیا جواب میدهد. زلیخا با گریه سراغ بچه هایش را میگیرد. هولیا ابتدا به دروغ میگوید که عدنان در حیاط بازی میکنند و لیلا خواب است. زلیخا میگوید که خبر دارد دمیر آنها را برده است. هولیا با ناراحتی به او امیدواری میدهد که جای بچه ها خوب است و نگران نباشد. همان لحظه دمیر آمده و گوشی را از هولیا میگیرد و به زلیخا میگوید که دیگر حق ندارد با آنجا تماس بگیرد و بچه هایش را نیز نخواهد دید، و تماس را قطع میکند. سپس با هولیا به خاطر زلیخا دعوا میکند و میگوید که او باعث شد که بچه ها را از خانه ببرد.
چتین و تکین در جاده با ماشین هستند. ماشین آنها روی روغن ها می رود و لیز میخورد. چتین به سختی ماشین را کنترل کرده و آنها پیاده می شوند تا ماشین را چک کنند. همان لحظه چند نفر شروع به تیراندازی به سمت چتین و تکین می کنند. آنها سریع پشت ماشین پنهان شده و خودشان نیز تیراندازی میکنند. یکی دو نفر از آن افراد تیر می خورند و برمیگردند. تکین عصبی شده و با چنین سوار ماشین می شوند و می روند. تکین به چتین میگوید که مطمئن است این کار همان افرادی بوده که قصد خرید زمین های چکوراوا را داشتهاند. او از چتین میخواهد که این موضوع را به ایلماز نگوید.
در ماشین ایلماز، بهیجه پیشنهاد میدهد که یک شب در آنکارا بمانند و مستقیم به استانبول نروند تا ایلماز نیز خسته نشود.
در خانه، اوزوم در اتاق رخت شویی پنهان شده است. غفور او را پیدا میکند. اوزوم میگوید که از دمیر به خاطر دعوایی که با هولیا کرده است می ترسد و پنهان شده است. غفور به او میگوید که دمیر با او کاری ندارد و غفور مراقب او است. غفور اوزوم را به آشپزخانه می برد تا ثانیه او به غذا بدهد. اوزوم بعد از خوردن غذا میخواهد که با محمد، پسر یکی از کارگران قایم باشک بازی کند.
در حین بازی، اووزم به گاراژ رفته و داخل ماشین زلیخا پنهان می شود.
دمیر از خانه بیرون می آید تا به دیدن بچه ها برود. هولیا داخل ماشین او نشسته و میگوید که باید همراهش برود. دمیر عصبی شده و از ماشین پیاده می شود و به سمت گاراژ می رود تا با ماشین زلیخا برود. اوزوم پشت صندلی عقب پنهان شده و سکوت کرده است.
تکین اهالی صنایع چکوراوا را به شرکت صدا زده و ماجرای تیراندازی را تعریف میکند و میگوید که کار آن دو نفر آنکارایی است. آنها میگویند که پشت تکین هستند تا همگی با هم متحد شوند و آن افراد را تنبیه کنند و از چکوراوا بیرون کنند. چتین پنهانی از جمع بیرون می رود تا دنبال ایلماز برود تا خبر را به او برساند.
آن دو نفر آنکارایی، افرادی که را به تکین تیر اندازی کرده بودند کتک می زنند و از اینکه نتوانستند تکین را بکشند عصبانی هستند. سپس به آنها میگویند که باید به جایی بروند و پنهان شوند.
ایلماز در رستوران سر راهی ماشین را نگه داشته تا نهار بخورند. آنها سپس حرکت میکنند. چتین خودش را به ماشین ایلماز رسانده و با بوق او را متوقف میکند.او سریع برای ایلماز تعریف میکند که عده ای قصد جان تکین را کرده اند. ایلماز نگران شده و میگوید که همین حالا باید به چکوراوا برگردند. مژگان میخواهد مخالفت کند اما ایلماز عصبانی می شود. مژگان سریع ساکت شده و به او حق میدهد. بهیجه از برگشتن حرصش گرفته و پیشنهاد میدهد که او و مژگان به استانبول بروند تا ایلماز به تنهایی به چکوراوا برگردد، اما ایلماز میگوید که او پسرش را از خودش دور نمیکند. مژگان نیز تایید میکند که همه با هم به چکوراوا برگردند. بهیجه کلافه شده و به ناچار قبول میکند.
دمیر به مرسین رفته و دم خانه ای می رود که بچه ها آنجا هستند. یک خانم در را باز میکند و دمیر عدنان را بغل کرده و داخل می رود. اوزوم از ماشین این صحنه ها را می بیند.
ایلماز به خانه برگشته و تکین وقتی می فهمد که چتین به او اطلاع داده، از او عصبانی می شود. ایلماز میگوید که چتین کار درستی کرده و او در این شرایط نمیتواند تکین را تنها بگذارد. آنها داخل رفته و در مورد این اتفاق صحبت میکنند.
در بین راه برگشت دمیر از مرسین ، او متوجه حضور اوزوم در ماشین می شود. اوزوم دستشویی دارد و سریع پیاده شده و لباس درخت ها می رود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 244 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 245 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم