خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 329
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 329 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
غفور در اتاق با ثانیه صحبت میکند و با ناراحتی و گریه میگوید که قصد کشتن خطیب را نداشته و به خاطر دفاع از خودش با اسلحه خطیب به او شلیک کرده است. ثانیه میگوید که او خودش را تسلیم خواهد کرد و بعد از گذراندن مجازاتش دوباره پیش آنها برمیگردد. غفور سرش را روی پای ثانیه گذاشته و با درماندگی گریه میکند.
در خانه دمیر برای عدنان قطار اسباب بازی خریده و با آن مشغول بازی است. زلیخا از دمیر میخواهد که عدنان را برای خواب به اتاق ببرد. سودا با لبخندی به زلیخا میگوید که مشخص است که امشب به خاطر بودن دمیر حس رضایت دارد و دلش برای این جمع خانوادگی تنگ بوده است.
مژگان به خاطر دیدن فکرت تا دیروقت بیدار میماند. وقتی فکرت به خانه می رسد، مژگان با اشتیاق دم در رفته و به او میگوید که منتظرش بوده است. فکرت که مست است، از مژگان میخواهد که از او فاصله بگیرد زیرا از او خیری به مژگان نمی رسد. مژگان از شنیدن حرفهای فکرت ناراحت شده و بعد از رفتن فکرت به اتاق، در حال نشسته و به او فکرت میکند. فکرت نیز در اتاقش دراز کشیده و به مژگان فکر میکند.
دمیر در تخت کنار عدنان خوابش می برد. زلیخا به اتاق سر زده و به دمیر خیره می شود و به خاطرات گذشته با او فکر میکند.
راشید در شهر برای همه تعریف میکند که یک راننده تاکسی به خانه دمیر آمده و گفته است که بهیجه قاتل هولیا بوده و دمیر نیز قصد کشتن بهیجه را داشته، اما جلوی او را گرفته اند. شرمین در بازار این خبر را می شنود و سریع به سمت خانه دمیر می رود تا از جزییات اخبار مطلع شود.
دمیر در اسطبل است و غفور و ثانیه پیش او می روند تا حقیقت را به او بگویند. غفور با استرس جلو رفته و به دمیر میگوید که او قاتل خطیب است و همه ماجرا را تعریف میکند و میگوید که وقتی فهمید خطیب قاتل جنگاور است، برای او نامه تهدید نوشت تا از او اخاذی کند. دمیر با شنیدن این قضیه به شدت شوکه و عصبانی میشود، زیرا غفور به جای گفتن حقیقت به او در مورد قاتل جنگاور که دوست صمیمی او بوده است، به دنبال منفعت خود بوده و از خطیب اخاذی کرده و با این کار به دمیر خیانت کرده است. غفور به او میگوید که شرمین نیز این قضیه را میداند و در زمان قتل آنجا حضور داشته و همه چیز را دیده است و سپس موضوع را به بهیجه گفته و نامه را به او داده است و حالا بهیجه برای همین از او کار می کشد و او را تهدید میکند. شرمین که به آنجا رسیده، از پشت در اسطبل حرفهای آنها را شنیده و سریع داخل می رود و همه چیز را انکار میکند و میگوید که او چیزی در مورد قتل نمیدانست و مدرکی به بهیجه نداده است. غفور از اینکه بهیجه به او دروغ گفته بود عصبی می شود و میفهمد که یهیجه مدرکی از او ندارد. شرمین به سمت خانه دمیر می رود پیش زلیخا می رود. دمیر ثانیه را از طویله بیرون کرده و غفور را به شدت کتک می زند. ثانیه بیرون ایستاده و گریه میکند. دمیر سپس بیرون آمده و میگوید که فقط به خاطر اوزوم، غفور را تحویل پلیس نمیدهد. ثانیه و غفور با گریه از او تشکر میکنند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 329 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 330 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.