خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 337
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 337 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
وقتی امید به خانه می رود، متوجه می شود که فکرت به آنجا آمده است. فکرت مشروب خورده و مست است. او به امید میگوید که نمیداند چه هویتی دارد و از یک طرف فکرت یامان و است طرف دیگر فکرت فکلی است. سپس تعریف میکند که تکین همه چیز را فهمیده و با این حال آغوش خود را به روی او باز کرده و به خوبی با او رفتار کرده است و همین بیشتر او را عذاب میدهد. او میگوید که نمیتواند از انتقام بگذرد و اگر خون عدنان یامان در رگهای اوست، مانند خود او بی رحم است.
صبح در خانه دمیر، او از زلیخا میخواهد که ظهر برای شرکت در جلسه اتاق صنایع حضور داشته باشد. بعد از رفتن دمیر، سودا و زلیخا روزنامه را میخوانند و متوجه می شوند که دمیر یک اطلاعیه چاپ کرده و به همه اهالی چکوراوا اعلام کرده است که یک نفر نامه های تهدید آمیز مبنی بر اینکه پسر عدنان یامان است را برای آنها ارسال کرده و از آن فرد خواسته که رو در رو مقابل او برودژ در غیر این صورت آن را فردی بی ناموس و بی شرفی است. آنها از اینکه دمیر چنین کاری کرده است کلافه می شوند.
فکرت در دفتر روزنامه را میخواند و عصبانی می شود. او میخواهد سراغ دمیر برود، اما تکین رسیده و جلوی او را میگیرد. فکرت با تکین دعوا کرده و از او میخواهد که دخالت نکند. در حین حرف و دعوای آنها، چتین از پشت در حرفهای آنها را شنیده و از شنیدن این که فکرت پسر عدنان است، به شدت شوکه می شود.
زلیخا به شرکت پیش دمیر می رود و بابت چاپ اطلاعیه با او بحث میکند و میکیچد نباید قبل از اینکه تحقیق میکردند چنین کاری میکرد و همه اهالی را مطلع میکرد. دمیر از اینکه زلیخا احتمال میدهد آن نامه ها حقیقت داشته باشند عصبانی می شود.
زلیخا تصمیم میگیرد که خودش تحقیق کند. او به خانه رفته و دفتر حساب و کتاب های قدیمی عمارت را چک میکند و اسامی افرادی که آن زمان در عمارت کار میکردند را در می آورد. او سپس سراغ ثانیه می رود و موضوع را به او میگوید. او لیست افراد را نشان میدهد . ثانیه میگوید که حسین کسی بوده که قبل از پدر غفور، سرکارگر عمارت بوده است. زلیخا از او میخواهد که در مورد حسین از غفور سوال کند و اطلاعات بگیرد.
ثانیه به آشپزخانه رفته و به نحوی بحث حسین را پیش میکشد و سعی دارد از غفور حرف بکشد. غفور تعریف میکند که حسین از زن اول خود جدا شد و سپس با زن جوانی ازدواج کرد و بعد به استانبول رفته اند و آنجا کبابی زده اند. او میگوید که حسین مرده است اما زن او هنوز در استانبول زندگی میکند. ثانیه اسم مغازه آنها را از غفور میگیرد و پیش زلیخا می رود و اطلاعات را به او میدهد.
امید در بیمارستان به دمیر فکر میکند. او میخواهد با دمیر تماس بگیرد اما پشیمان میشود. او گریه میکند. همان لحظه مژگان به اتاق می آید و علت ناراحتی امید را میپرسد. امید میگوید که او در زندگی اش همیشه تنها بوده و کسی را برای دوست داشتن و دوست داشته شدن نداشته است و بابت این قضیه به مژگان حسادت میکند. مژگان میگوید که او چیزی برای حسادت ندارد و سپس به امید میگوید که یک روز او نیز عاشق می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 337 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 338 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.