خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵۲ + زیرنویس و دوبله

Qc2rN6wklF0
شب، اوستا فرهاد با ناراحتی در ایوان خانه خود ایستاده و بخاطر تهمتی که به او زده شده دلش شکسته است. او گریه اش میگیرد. زنش پیش او آمده و او را دلداری میدهد.
صبح، فریده خانم با آزرا تماس گرفته و از او میخواهد به خانه بیاید، زیرا با او و ملیس کار دارد. جانسو نیز که پیش آزرا است تصمیم دارد به کافه پیش پدرش برود.
در خانه، زرین خانم در اتاقش با لذت مشغول دیدن کلیپ دعوای فریده خانم و سومرو است. او سپس مموری گوشی را درآورده و در جعبه ای داخل کمدش میگذارد. عمران به اتاق او آمده و خبر میدهد که شب گذشته از بین حرفهای آردا و ملیس، متوجه بحث بین آنها شده و گویا در مورد دلدادگی و شخصی در مورد قدیر صحبت می‌کرده اند. زرین خانم متوجه می شود که بین ملیس و قدیر چیزی وجود دارد. او لبخندی شیطانی می زند.
ملیس با قدیر تلفنی در حال صحبت است. او میگوید که آردا از صبح خانه نیست و دیگر فرصت نکرده است با او حرف بزند و نگران است که آردا زودتر از قدیر با جنک صحبت کند. قدیر میگوید که در اولین فرصت با جنک صحبت خواهد کرد.
آردا به تعمیرگاه قدیر رفته و به بهانه ماشین با شاگرد او مشغول صحبت می شود.
سومرو به کافه می رود. او با نگرانی از برهان سراغ جانسو را میگیرد. برهان به او میگوید که جانسو شب گذشته در خانه آزرا بوده است. سومرو با شنیدن این حرف حرصش میگیرد. او با برهان بحث میکند و سپس میگوید :«خوشحالی تو زیاد طول نمی‌کشه.چون که آخرش همه چهره واقعی تو رو خواهند دید. اونوقت دوباره برمی‌گردی پشت میله های زندان»
آزرا در ماشین در حال رفتن به خانه فریده خانم است که پیامی برایش از طرف قاتل آمده که از او میخواهد سر ساعت مقرر در آدرسی که ارسال میکند بیاید.
فاروک به هتل می رود و میبیند که اتاقش به هم ریخته است و نامه ای تهدید آمیز روی دیوار است، که برایش نوشته است که فهمیده نامه را او نوشته، و دنبال آزرا است. و اگر از آزرا فاصله نگیرد او را نیز مانند کمال خواهد کشت. فاروک عصبی شده و اتاقش را تحویل داده و از هتل می رود.
فریده خانم در خانه با جنک در مورد اوستا فرهاد صحبت کرده و تصمیم او را عجولانه دانسته و او را نصیحت میکند. آزرا از راه رسیده و ابتدا پیش مرت می رود تا به او سر بزند. مرت به آزرا میگوید که در نامه ی زرین خانم که رویش نقاشی کشیده بود، کلمه ی اجرا را دیده است و معنی آن را از آزرا می پرسد. آزرا به او میگوید که کار او و خواندن برگه شخصی اشتباه بوده و بهتر است به آن فکر نکند.
در کافه، جانسو با پدرش مشغول صحبت است. برهان در مورد شب گذشته از او سوال میکند . جانسو میگوید که با آزرا حرف می زده اند و حرفهایشان خصوصی و در مورد مشکل ازرا بوده است. برهان کنجکاو شده و جانسو که میداند این یک راز است، اما با دودلی ماجرا را برای برهان تعریف میکند. برهان این مسأله را خطرناک دانسته و بنظرش باید از آن مرد دوری کنند. او به جانسو اطمینان میدهد که از آزرا مانند دختر خودش محافظت خواهد کرد.
دفنه با جنک تماس گرفته و میخواهد که او را ببیند. آنها لب ساحل می روند. دفنه در مورد ملاقاتش با زرین خانم صحبت کرده و ماجرا را برای او تعریف میکند. جنک از اینکه زرین خانم به دروغ در مورد رابطه آزرا و جنک صحبت کرده و قصد دخالت داشته است عصبی می شود. دفنه میگوید که متوجه منظور زرین خانم، که قصد داشته دفنه را به جنک نزدیک کند شده است. او میگوید که برای همین دیگر صلاح نمی‌داند که دکتر جنک باشد و پرونده او را به همکار خود سپرده است. او که در واقع به جنک علاقه دارد، با او خداحافظی کرده و می رود.
فریده خانم ، به همراه آزرا و ملیس با دست پر به خانه اوستا فرهاد می روند. اوستا فرهاد خوشحال شده و از آنها استقبال میکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *