خلاصه داستان سریال عشق اجاره ای قسمت ۲۱ + زیرنویس و دوبله

دافنه با اسی بیرون از شرکت ناهار می خورند و از تنهایی خود صحبت می کنند. امید به شرکت می آید و به اتاق خالی دافنه می رود و به وسایلش نگاه می اندازد. با آمدن دافنه، از او می پرسد که کجا بوده است؟ وقتی می‌فهمد که برای ناهار رفته بود، می‌گوید که نباید شرکت را ترک میکرد. دافنه با قاطعیت می‌گوید که وقت ناهار حق هر کارمندی است.
نریمان و کورای با یکدیگر ناهار می خورند و نریمان می‌گوید که باید از افکار امید با خبر شود. اینکه از دافنه خوشش می آید یا خیر. کورای قبول می کند و به شرکت می رود. او پوشه ی عکس هایی که از کفش ها و مدلها گرفته است را به امید و سینان نشان می‌دهد. امید از عکس ها خوشش می آید اما از مدلی که کورای از او عکس گرفته، خوشش نمی آید. کورای عصبی و ناراحت می شود زیرا باید دوباره برای عکاسی مدل پیدا کند. وقتی امید به جای دافنه، دریا را برای کار صدا می کند، کورای با دقت آنها را زیر نظر میگیرد. سپس برای نریمان پیام میفرستد که امید از دافنه خوشش می آید زیرا دلش نمی آید با کارکردن خسته اش کند. نریمان با خواندن پیام خوشحال می‌شود و شروع به رقصیدن می‌کند.
سردار در کافه مشغول گارسونی است که مادربزرگش و اسرا (خواهر کوچکش) می آیند. سردار آنها را سر میز دعوت می کند. مادربزرگ قربان صدقه ی نوه اش می رود. از آنجا که دیگر سردار شغل و درآمد دارد، مادربزرگ به فکر زن گرفتن برایش می افتد. او نام دخترهایی که می شناسد برای ازدواج پیشنهاد می دهد. اما سردار رد می کند و می‌گوید زن نمیخواهد. سردار از رئیس اش اجازه می‌گیرد تا بیرون برود. او دوان دوان به ایستگاه اتوبوس میرود تا نهان را ببیند. نهان از دیدن او خوشحال می شود و میگوید که احساس خوشبختی می کند. سردار با او برای شب قرار عاشقانه میگذارد.
در شرکت، وقت کاری تمام می‌شود. دافنه آماده می‌شود تا به خانه برود. اما امید به او می‌گوید که باید در شرکت بماند و کفش ها را مرتب کند. دافنه برای اینکه نشان دهد کم نمی آورد قبول می کند. در حالی که همه به خانه رفته اند، دافنه کفش ها را پرو می کند و مرتب میکند. سینان او را در حال کار کردن میبیند و میگوید که خودش را خسته نکند و به خانه برود. دافنه ابتدا میخواهد بخاطر حرف امید کار سپرده شده را تمام کند. اما با اصرار سینان به عنوان رئیس قبول می‌کند که به خانه برود. کورای که دافنه را در حال پرو کفش ها دیده بود، به او پیشنهاد می دهد که مدل اش شود. او قول می دهد که چهره اش در عکس ها مشخص نباشد و به کسی چیزی نگوید. دافنه قبول میکند و به استودیو میروند. او یک پیراهن خردلی با کفش های پلنگی می پوشد. کورای عکس های مختلفی از پاهای دافنه می‌گیرد. در نتیجه عکس ها بسیار عالی از آب در می آید و کورای راضی است. دافنه تاکید می کند که کسی از مدل شدن اش با خبر نشود و می رود. در راه خانه، دافنه و نهان با هم روبرو میشوند. دافنه، قضیه استعفا از کارش را می‌گوید. نهان تعجب می کند و مخالف این کار است. زیرا اگر دافنه کار نریمان خانم را انجام ندهد، دویست هزار لیر باید به او برگرداند. دافنه خسته است و به خانه می رود. نهان و سردار در محلی که قرار گذاشته بودند، حاضر می شوند.
امید در خانه برای خودش شام درست می کند اما با فکر های پریشان میلی به غذا ندارد. او در سطل آشغال نوشته های دافنه را میبیند که دور ریخته بود. او آنها را از سطل برمی دارد و در کشوی آشپزخانه میگزارد.
امید در تختش خوابیده است که خواب دافنه را می بیند. دافنه با پیراهن مردانه و موهای فر روی میز نشسته است و میوه می خورد. امید می آید و می‌گوید که چقدر زیباست و سپس او را می بوسد. امید از خواب می پرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *