خلاصه داستان سریال هدیه قسمت ۷ + زیرنویس و دوبله

y3_rwhKQi0k
عطیه هول شده و ذهنش درگیر می شود.او به بهانه اینکه گوشی اش را جا گذاشته از خانه بیرون آمده و پیش پدرش می رود. او از پدرش در مورد خانواده جانسو سوال میکند. پدرش ابتدا طفره می رود، اما عطیه به روی او می آورد که میداند جانسو خواهر اورهان است و این حقیقت را به آنها خواهد گفت. پدرش ناچار می شود ماجرا را برای او تعریف کند. پدر او که پلیس بوده، سر صحنه تصادف بوده است و وقتی متوجه شده که تصادف صحنه سازی بوده و در واقع والدین جانسو بخاطر تیراندازی مرده اند، قصد لو دادن دارد اما مافوق او، او را تهدید میکند. پدرش نیز جانسو را که گوشه ای رها کرده بودند با خود به خانه می آورد تا در امان باشد، زیرا میداند در آینده ممکن است او را اذیت کنند. عطیه دانستن این ماجرا را حق آنها میداند اما پدرش این کار را صلاح نمیداند.
صبح، عطیه سر قرار با اوزان می رود. اوزان دوباره اصرار دارد تا عطیه به او برگردد. عطیه به دستشویی می رود و در این فاصله، جانسو که شب گذشته نتوانسته واقعیت را به عطیه بگوید، برای او ویدیویی ارسال کرده و ماجرا را برایش تعریف کرده است. اوزان فیلم را در پیام های جانسو می بیند و قبل از برگشتن عطیه فوری آن را پاک میکند. عطیه از دستشویی آمده و حلقه ازدواجش را به اوزان پس میدهد و میگوید دیگر چیزی بین آنها نخواهد بود زیرا آنها هرگز مناسب یکدیگر نبوده اند.
عطیه به خانه اورهان می رود. آنها در مورد اتفاقات اخیر با یکدیگر صحبت میکنند. اورهان وسایل پدرش را به عطیه نشان میدهد. آنها یک قوطی قدیمی پیدا میکنند که باید با رمز باز شود و احتمال می‌دهند که کاغذهای پاره شده دفتر پدر اورهان داخل آن باشند.
اوزان در خانه مست کرده و حالش خوب نیست.پدرش پیش او آمده و اصرار دارد که باید با عطیه ازدواج کند. اوزان میگوید که عطیه حلقه را پس داده و او را نمیخواهد. همچنین اعتراف میکند که با جانسو خوابیده است و عطیه به زودی این ماجرا را خواهد فهمید. پدر اوزان عصبانی شده و با شلاق او را کتک می زند. و از او میخواهد هرطور شده جانسو را ساکت کند.
شب، عطیه و اورهان با یکدیگر می‌خوابند. صبح،اوران به عطیه میگوید که پشت گردنش علامت ستاره وجود دارد. او سپس تصمیم دارد دنبال تحقیق و پیدا کردن خواهرش برود. عطیه طاقت نیاورده و به او میگوید که جانسو خواهر اوست.اورهان شوکه می شود. آنها به سمت خانه پیش جانسو می روند.
جانسو چمدانش را بسته و در حال رفتن از خانه است.اوزان همان لحظه می رسد و آنها با یکدیگر بحثشان می شود.اوزان جانسو را هول داده و میخ روی دیوار داخل سر جانسو می رود و او میمیرد. اوزان هول شده و سریع بیرون می رود.
عطیه به خانه رسیده و از اورهان میخواهد دم در باشد تا با جانسو صحبت کند.او داخل رفته و از دیدن جنازه جانسو شوکه می شود. پلیس ها دم در می آیند و اورهان سریع داخل رفته و عطیه را از در پشتی بیرون می برد. او حلقه عطیه را کنار جانسو پیدا کرده بود و میفهمد که قتل کار اوزان است. اورهان عطیه را پیش استاد اونر می برد تا پنهان کند.
پدر اوزان از اوزان میخواهد که سکوت کند و در مورد اینکه جانسو را او کشته چیزی نگوید. شواهد و کلیپ جانسو علیه عطیه هستند و همه تصور می‌کنند که او قاتل است.خانواده عطیه نیز میفهمند که اوزان با جانسو به عطیه خیانت کرده و از دست او عصبانی هستند.
مادر عطیه، زهره را عامل این اتفاق و بدبختی ها میداند. او با عطیه تماس گرفته و پنهانی در جنگل قرار میگذارد. عطیه میگوید که جانسو را او نکشته، اما مادرش او را بیمار روانی دانسته و از روی ترحم تاکید می‌کند که او مقصر نیست و باید درمان شود. ناگهان پلیس ها با هماهنگی مادر عطیه به آنجا می آیند. عطیه دستش را روی شانه مادرش گذاشته، و مادرش میبیند که او قاتل نبوده است. او شوکه می شود .
پلیس ها عطیه را دستبند زده و با خود می برند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *