خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۱۴ + زیرنویس و دوبله

 

به دستور شنیز، بادیگارد ها خانه ی سرایداری را خالی می کنند. جمره که بغض کرده ، از ندیم خداحافظی می کند و میگوید مواظب خودش باشد. سحر و نریمان چمدان ها را که دم در بود، بر میدارند و با دخترها می روند. در خیابان، نریمان از اینکه قرار است کجا بمانند نگران است. سحر النگویی قدیمی و مقداری پول به جمره می دهد تا جرن و نریمان را به هتل ببرد. سپس خودش سوار اتوبوس می شود و برای پی گیری کارهای جیوان می رود.
شنیز خطاب به ندیم می‌گوید که از این به بعد روال زندگی مانند گذشته خواهد شد. او به ندیم داروهایی خواهد داد که همه چیز را فراموش کند و حافظه اش را از دست بدهد. شنیز به نورتن دستور می‌دهد که ندیم را اتاقش ببرد و در اتاق را هم قفل کند تا دیگر بیرون نیاید. سپس به حیاط می رود و به بادیگارد ها دستور می‌دهد از بیرون کردن سرایدار ها چیزی به آگاه نگویند وگرنه اخراج میشوند. ندیم از رفتن جمره ناراحت است و اشک می ریزد. نورتن تلاش می کند که آرام اش کند اما بی فایده است.
جمره و جرن و مادربزرگشان در خیابان ها آواره شده اند و جایی برای رفتن ندارند. جمره نیز نتوانسته هتل قیمت مناسبی پیدا کند. نریمان خسته و کوفته روی می نشیند و استراحت میکند. جرن با جنک تماس می گیرد و میگوید که 🙁 مادرت مارا بیرون کرده است و حالا در خیابان مانده ایم.) جنک برای آنها یک ماشین شخصی میفرستد تا آنها را به هتل ببرد. جمره ابتدا سوار نمی شود و نمی خواهد جایی باشد که جنک می خواهد. اما مادربزرگش می گوید که اگر سوار نشود حقش را حلال نمی کند. راننده آنها را به یک هتل بزرگ پنج ستاره می برد.
جمره لباس هایش را عوض میکند و تصمیم میگیرد پیش مادرش برود. بادیگاردی پشت در ایستاده و اجازه خروج هیچکس را نمی دهد. با داد و بیداد های جمره، بادیگارد با جنک تماس می‌گیرد و اجازه خروج می‌گیرد.
آگاه به همراه چند وکیل به ویلا می آید و آنها را به اتاق کارش هدایت می کند. سپس از نورتن می خواهد که سرایدار هارا صدا کند تا بیایند. نورتن سکوت کرده و چیزی نمی گوید. ناگهان شنیز به دروغ می گوید که آنها بدون خداحافظی خانه را ترک کرده اند. آگاه با شنیدن این حرف ها عصبانی میشود و اینکار را بی ادبی می داند. در اتاق کار، همه اظهارات جیوان را با دقت می خوانند و دنبال فردی بنام فتحی می گردند اما اثری از او نیست. جنک به درستی گفته های جیوان شک می کند اما آگاه می گوید که آدم هارا خوب میشناسد و به درستکاری جیوان اعتقاد دارد.
در هتل، جرن در وان بزرگ حمام لم داده است که مادربزرگش می آید و می گوید :{ حالا که مادرت و خواهرت نیستن به من راستشو بگو. به آقا جنک چی گفتی که مارو هتل پنج ستاره آورده} جرن خودش را میگیرد و میگوید که هرچه بخواهد، جنک برایش انجام خواهد داد. سپس یاد دروغ های مادربزرگش می افتد و عصبی می شود. او با گریه می گوید که تمام حقیقت را می داند و بخاطر قصه هایی که نریمان در گوشش خوانده بود، جنک را شاهزاده و خودش را پرنسس می دانست. او خیال میکرد قرار اَست با جنک ازدواج کند. بخاطر آن دروغ خانواده اش را گول زده و خود را تقدیم جنک کرده است. جرن پس از گفتن این حرف ها دوباره حالت تهوع می گیرد. نریمان نتوانسته جمله ی آخر جرن را کامل بشنود از این رو بسیار نگران می شود. جمره در راه بود که آلارم گوشی به صدا در می آید. وقت قرص های ندیم رسیده است. جمره که بغض کرده با نورتن تماس میگیرد و از او میخواهد که مراقب ندیم باشد. نورتن میگوید که نگران نباشد زیرا بزودی پرستاری جدید برای ندیم می گیرند.. آن شب جیوان به زندان منتقل می شود و مادر‌ش رو به روی زندان می ایستد زیرا اجازه ی ملاقات ندارد. اما دلش هم نمی آید که جیوان را آنجا تنها بگذارد.
آگاه و جنک تا صبح نخوابیده اند و تمام شب فکر کرده اند. آگاه با بی قراری قدم می زند و به این فکر می کند که چه کسی از روی دشمنی این کار را کرده . او حدس هایی درباره ی آلمانی ها و.. میزند اما جنک می گوید به دشمن هایی فکر کن که در نزدیکی ما هستند. سپس از پدرش می پرسد که آیا اخیرا با کسی بحث و دعوا داشته یا نه. آگاه کمی فکر میکند سپس می گوید که آن کرم و پدر بی عرضه اش توانایی همچین کارهایی را ندارند…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *