خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۲۰ + زیرنویس و دوبله

نریمان و جرن به دکتر زنان می روند و جرن سونوگرافی می کند. بچه سالم و در حال رشد است. نریمان بخاطر این نعمت خدا را شکر می کند. جرن عکس سونوگرافی خود را نگاه می کند و به جنین که به اندازه لوبیا ست، نام لوبیا می دهد. وقتی به خانه بازمیگردند. جمره با داد و هوار به سمت جرن می آید و میگوید :{ چرا به ندیم اون حرفهارو زدی؟ من میدونم تو اون حرفهارو به جیوان زده بودی و به روی من فرستاده بودی} جرن همه چیز را تکذیب می کند. او سر خواهر و مادرش فریاد می زند و میگوید به زودی این رفتار بدشان را تلافی می کند. او در دلش خود را جرن کاراچای می نامد. جمره و سحر با تعجب رفتار عجیب غریب جرن را نگاه می کنند.
شنیز پنهانی به اتاق ندیم که خالی‌ست می رود. او قرص هایی شبیه به قرص های ندیم را در ظرف داروها می گذارد و بیرون می رود. جمره که از این موضوع خبر ندارد، آن قرص هارا به ندیم می دهد. در روزهای بعد، ندیم پسرفت می کند و دیگر نمی تواند با دست های خودش غذا بخورد. جمره استرس می گیرد و خیال می کند که ندیم به داروی بیشتری نیاز دارد و به او دارو می دهد. نورتن به جرن می‌گوید که لباس ها را اتو بزند. اما جرن کار نمی‌کند و در عوض، ناخن هایش را لاک می زند. نورتن به سحر تذکر می‌دهد که دخترش تن به کار نمی دهد.
یک هفته گذشته و جنک به خانه نیامده است. شنیز به شرکت می رود تا آگاه را ببیند. دختر های شرکت پچ پچ می کنند و می‌گویند که شنیز زنی خطرناک است. زیرا روزی در همین شرکت، منشی بوده است و زمانی که همسر آگاه شده، تمام شرکت را از آدم های قدیمی پاکسازی می کند تا کسی گذشته اش را نداند. شنیز به اتاق آگاه می رود و رو به روی شوهرش می نشیند. او می‌گوید :{ پسرم هر شب تا صبح تو دیسکو ها میمونه. صبح تا شب هم معلوم نیست کجاست. دیگه وقتشه به خونه برگرده} آگاه با آدم هایش تماس میگیرد و دستور می دهد که فوری جنک را پیدا کنند و به شرکت بیاورند. جنک در باشگاه مشغول ورزش کردن است. دخترها پشت سرش صحبت می کنند و میخواهند مخ جنک را بزنند. اما جنک به دخترها محل نمی دهد. گروهی از بادیگارد ها به باشگاه می آیند و به جنک می گویند که پدرش می خواهد او را ببیند. جنک بی توجهی می کند از این رو بادیگارد ها مجبور میشوند او را به زور با خود ببرند. در ‌شرکت، شنیز از کنار پسرش رد می شود و کار جدید‌ش را تبریک می گوید. در اتاق، آگاه به پسرش می گوید که از این پس باید کار کند و بداند که پول هایی که خرج می کند، چگونه بدست می آیند. او باید از پایین ترین رتبه، یعنی حسابداری شروع کند و در صورت پیشرفت، مقامش ارتقا یابد. هم چنین آگاه تمام حساب های جنک را بلوک می کند تا به پول دسترسی نداشته باشد و تنها پولی را خرج کند که خودش بدست می آورد. غرور جنک خورد می شود اما قبول می‌کند.
در خانه، ندیم مانند گذشته شده است. او دیگر، نه حرکت می کند و نه صحبت می کند. او به نقطه ای خیره شده و صدای هیچکس را نمی شنود. جمره از دیدن این حال ندیم به شدت نگران می شود و با گریه به آگاه خبر می دهد. آن شب، آگاه و دکتر خانوادگی بالای سر ندیم هستند. جمره می گوید که تمام کارها را درست انجام داده. اما نمی داند چرا ندیم پسرفت کرده است. دکتر به آگاه می‌گوید ممکن است ندیم اخیرا از لحاظ روحی تحت فشار باشد و مسئله ای باعث دلشکستگی او شده باشد. آگاه به این فکر می کند که دیگر وقت آن است از جمره برای ندیم خواستگاری کند. جنک وقتی به خانه می آید و وضعیت ندیم را می بیند، به سراغ مادرش می رود. او از شنیز می خواهد که اینکار ها را بس کند و کاری با ندیم نداشته باشد. شنیز می‌گوید :{ اون تورو کتک زده می خواستی اینکارشو بی جواب بزارم؟ در ضمن اون داره خوب میشه. حرکت می کنه و حرف می زنه. اگه همه چیو یادش بیاد چی؟ اونوقت میخوای چیکارکنی؟ تا وقتی یکی از شما دونفر زنده هستین این مجازات تمام نمی‌شه} جنک به یاد کودکی شان می افتد که ندیم را از پنجره پایین انداخته است. اما ندیم بخاطر داروها، گذشته را بخاطر نمی آورد و نمیداند جنک اینکاررا با او کرده. جرن پنهانی به بیرون از خانه ی سرایداری می رود و مادرش (سحر) مچش را میگیرد. او دخترش را برای این بیرون رفتن های پنهانی بازخواست می کند.
صبح روز بعد، جرن خوشحال است زیرا، یک هفته صبوری تمام شده است و می تواند خبر حاملگی اش را به همه بگوید. نورتن به او دستور می دهد که اتاق لباس های شنیز را مرتب کند. جرن به اتاق می رود و به جای کار کردن، لباس ها را می پوشد و با بچه اش حرف می زند. وقتی شنیز به اتاق می آید، عکس سونوگرافی جرن از دستش زمین می افتد و شنیز عکس بچه را می‌بیند.
آگاه نزد سحر می رود و از او می‌پرسد :{ موضوع ازدواج خیلی کش آمده است. آیا دخترت را به من می دهی یا نه} جنک که از دیشب با حرف های مادرش بهم ریخته است. با اسلحه به اتاق ندیم می رود و سر ندیم را نشانه می گیرد. او میخواهد ندیم را بکشد تا از این عذاب خلاص شود…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *