خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۵۹ + زیرنویس فارسی

آن شب، جنک را که مست کرده به خانه می آورند. جمره کمک می‌کند تا جنک را به اتاقش ببرند و آگاه از پنجره آنها را زیر نظر دارد. جنک روی تخت می‌افتد و میخوابد.
صبح روز بعد، نورتن اتفاقاتی که شب گذشته دیده است را به آگاه خبر می‌دهد. او می‌گوید که جمره لباس های جنک را عوض نکرده ولی به اتاق ندیم رفته و رویش پتو کشیده است. نورتن ادامه می‌دهد که جمره شب را جدا از شوهرش روی مبل خوابیده است. کمی بعد، نورتن جمره را صدا می‌کند تا به اتاق آگاه برود. جمره نگاهی به جنک می‌اندازد که خوابیده است و می‌رود. آگاه با جمره در مورد رسیدگی به جنک صحبت می‌کند. جمره در جواب می‌گوید که جنک بچه نیست و خودش باید کارهایش را بکند. آگاه می‌گوید: « یعنی اونطوری که پرستاری ندیم رو میکردی به شوهرت نمیرسی.
نورتن چیزهایی که شب گذشته دیده بود را به سحر نیز خبر میدهد. جنک از خواب بیدار شده و پیام جرن را می‌بیند. او نگران شده و سریعا با جرن تماس میگیرد تا ببیند چه چیزی به جمره گفته. جرن آدرس می‌دهد تا حضوری صحبت کنند و جنک از خانه می‌رود. جمره با دیدن جنک دنبالش میدود تا صحبت کند، اما جنک نمی ایستد. آگاه از رفتار جمره نگران است و به سحر می‌گوید که از افکار جمره سر در بیاورد زیرا با اینکه ازدواج کرده، هنوز به فکر ندیم است.
جمره در حیاط ایستاده و به ندیم نگاه می‌کند که در حال انجام تمرین فیزیوتراپی است. جنک و جرن به کافی‌شاپ می‌روند. جرن در ازای سکوت اش میخواهد که به ویلا بازگردد. جنک می‌ترسد که جرن همه چیز را به جمره بگوید برای همین شرط جرن را قبول می‌کند ولی می‌گوید که این کار سختی خواهد شد زیرا جمره به رابطه شان شک کرده است. جرن به او می‌گوید که اگر جمره حرفی زد، احساسات جمره نسبت به ندیم را وسط بکشد.
شنیز به یاد می‌آورد که آگاه و داملا به جایی رفته بودند. برای همین سراغ داملا می‌رود تا از زیر زبانش حرف بکشد. پس از بازار گردی، داملا بلاخره می‌گوید: « دکتر گفته ندیم بزودی خوب میشه ولی بابا گفته بود این موضوع رو به کسی نگم. شنیز با شنیدن خوب شدن ندیم به فکر فرو می‌رود.
سحر سراغ دخترش جمره رفته تا ببیند چرا جمره هنوز به فکر ندیم است. جمره می‌گوید که قبلا به ندیم رسیدگی میکرده و حالا بیکار است. جنک به خانه می‌رسد و جمره برای صحبت کردن می‌رود. او از جنک می‌پرسد که چه رابطه ای با جرن دارد؟ جنک برای اینکه از جواب دادن فرار کند، پای ندیم را وسط می‌کشد و میپرسد که جمره چه احساسی به ندیم دارد؟
وقتی شنیز به خانه بازمی‌گردد برای حرف زدن نزد آگاه می‌رود و متوجه می‌شود که آگاه سرپرستی ندیم را از شنیز گرفته و از این پس تنها خودش سرپرست ندیم خواهد بود. آگاه می‌گوید:« مسئولیت ندیم از این به بعد با منه.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *