خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 26

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 26 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 26

صفیه به یاد کودکی هایشان که موهای گلبن شپش زده بود و مادرشان با عصبانیت تمام موهایش را کوتاه کرده بود می افتد. وقتی که گلبن با ناراحتی به خاطر موهایش گریه کرده بود و صفیه با مهربانی کنارش نشسته بود و گفته بود: «ناراحت نباش آبجی جون… موهات دوباره بلند میشه و قشنگ میشی. »
اگه به سمت خانه پدرش می رود تا به او سر بزند که می بیند چند نفر طلبکار با عصبانیت از او می خواهند که بدهی اش را صاف کند و اگر نمی تواند دوباره به دامادش زنگ بزند و از او پول بخواهد. هالوک هم به هان زنگ میزند و می گوید: «زود پولی که میخوام رو برام بیار وگرنه به ممدوح میگم که شما دوتا ازدواج کردین! » اگه این را که می شنود به هم میریزد و بعد از رفتن طلبکارها سراغ پدرش می رود و با عصبانیت می گوید: «حق با پدربزرگم بود! دو دو هزارم نمی ارزی! نمیخوام دیگه ببینمت! » و می رود.
گلبن که از حرف هایش پشیمان شده سراغ صفیه می رود و با بغض می گوید: «آبجی معذرت میخوام. من بدون تو نمیتونم زندگی کنم… خدا جونمو بگیره.. » صفیه با دلی شکسته می گوید: «از هرکی انتظار داشتم جز تو گلبن! اینکه دوباره مثل قبل شیم خیلی سخته. » گلبن می گوید: «من نمیذارم هیشکی جدامون کنه آبجی. حتی خودتم نمیتونی مارو جدا کنی. » و به آرامی جلو می رود تا خانه را با هم تمیز کنند. صفیه می گوید: «من میدونم اون زنه بهمون چشم زد. وگرنه تو هیچ وقت به من اون حرفارو نمیزدی مگه نه؟ از روزی که اون زن پاشو گذاشته تو این خونه همه چی بهم ریخته. » و مجسمه ای که پدرشان برای او و گلبن خریده بود از دستش می افتد و دو تکه می شود. صفیه با ناراحتی می گوید: «تنها چیزی که بابا برامون خریده شکست… همش تقصیر اون زنه ست که چشم زدتمون… » گلبن می گوید: «آبجی ناراحت نباش میدم هان مثل روز اول درستش میکنه. »
اگه به اینجی زنگ میزند و با عصبانیت می گوید که بهتر است به دیدنش برود و خودش را به آن راه نزند! اینجی که از لحن او تعجب کرده سراغش می رود. اگه می گوید: «همه حرفات بلوف بوده. اینکه من مثل مامانم نمیشم و کارای اونو تکرار نمیکنم. نگو رفتی مخفیانه با هان ازدواج کردی! » اینجی جا می خورد و می گوید: «میگم اما یکم زمان میخوام اگه. » اگه می گوید: «دیگه از دروغ ها خسته شدم. بهتره همین امروز بگی. نمیتونیم این کارو با پدربزرگم کنیم. ما شدیم مثل بابامون. رفته ملاقات هان و ازش پول خواسته و تهدیدش کرده که اگه پولو نده همه چیزو به پدربزرگ میگه. قضیه هانه آبجی. مجبوری! وگرنه نمیتونیم پدربزرگ رو جمع و جور کنیم… باید از خودت بشنوه. »
اسد به دیدن اسرا می رود و اسرا بدون این که خیلی تابلو کند در مورد هان و زندگی اش از او می پرسد. اسد به فکر فرو می رود و می گوید: «هان از اول بچه آرومی بود. البته دیوونه بازی هاییم داشتیم اما ولش کن نمیخوام بگم. » اما اسرا اصرار می کند و اسد می گوید: «میگم ولی به اینجی نگو. نه سالمون که بود تو خوابگاه هان عاشق معلم پرورشیمون شد و حتی روسریشو پیش خودش نگه میداشت. حتی وقتی معلم به بچه های دیگه رسیدگی میکرد هان ناراحت و عصبانی میشد… یکی از بچه های خوابگاه فهمید هان عاشق معلوم شده و شروع کرد به مسخره کردن هان. هان به سمتش حمله کرد و گلوشو یه جوری گرفت که ما سه تا از بچه ها نمیتونستیم جداش کنیم. اون پسره کبود شده بود و داشت میمرد اما هان ول کن نبود… اما بهش حق هم میدم بالاخره همیشه تنها بود و تو اون خوابگاه به اون بزرگی حتی آخر هفته ها خونه برنمیگشت. یه مشکلی تو خونه شون هست که منم نمیدونم. » اسرا که اینها را می فهمد کمی می ترسد و به فکر فرو می رود.
وقتی هان مجسمه ی گلبن و صفیه را درست می کند، گلبن خیلی خوشحال می شود اما کمی بعد اتفاقی حلقه ازدواج اینجی و هان را پیدا می کند و با ناراحتی به خودش می گوید: «واقعا ازدواج کرده. میخواد مارو ول کنه و بره.. » او تمام مدت شام چشم از هان برنمیدارد و به او خیره می ماند. هان هم از این رفتار او متعجب می شود.
اینجی با عصبانیت سراغ پدرش می رود و تهدیدش می کند که اگر یک بار دیگر از هان پول بگیرد خودش او را خواهد کشت! هالوک قبل از رفتن اینجی می گوید: «دخترم باید از اون مرد فاصله بگیری. اون خطرناکه. بیماره. » اینجی پوزخند میزند و حرف او را قبول نمی کند که کمی بعد اسرا زنگ میزند و می گوید: «اینجی اسد چیزایی تعریف کرد که فکر میکنم حق با تو باشه. هان یکم مشکل داره که من حس خوبی ندارم… انگار مشکلای مربوط به کنترل خشمش و همینطور حس مالکیت زیادی به دیگران داره. » اینجی از شنیدن این حرف ها مات و مبهوت می ماند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 26 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 27 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

2 دیدگاه‌

  1. Sorur گفت:

    آپارتمان بی گناهان و اتاق قرمز رو من از سایت پیگیری میکردم ، دیگه نمیزارین ؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *