خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 31

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 31 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 31

در طول کلاس اگه مدام به معلوم بی احترامی می کند و باعث می شود که او را به دفتر بفرستند. آنجا هم بدون این که پشیمان باشد می گوید: «مشکل من شمایین. فکر می کنید همه چیزو میدونید. میخوایین ادب یاد بدین و جریمه میکنین. همش به خاطر این غرور مسخره تون! » و از دفتر هم بیرون می رود و در سالن شروع به جر و بحث می کنند. همه کلاس به سالن می روند و اگه را می بینند که به سمت معاون کاتر گرفته و دیوار های مدرسه را خراش می دهد تا عصبانی شان کند. نریمان جلو می رود تا با او صحبت کند که آرام بشود اما اگه می گوید: «به تو چه؟! تو خانواده ی شما ارثیه نخود هر آش بشین؟ همتون از لحاظ عقلی کم دارین! خانوادگی مریضین! » نریمان نگاهی به دور و برش می اندازد و با ناراحتی و غصه جمع را ترک می کند. اگه هم متوجه حرف هایش شده و دنبالش می رود تا از دلش دربیاورد.
موقع کیک پختن، گلبن اتفاقی کلونیا را به چشم صفیه می مالد و صفیه داد و هوار راه می اندازد. گلبن هم فکری می کند و برای این که بتواند با اسد بیرون برود در قهوه ی صفیه قرص خواب آور می ریزد و به خوردش می دهد و به محض این که او را خواباند، از خانه بیرون می رود.
اویگار سراغ اینجی می رود و به او می گوید: «تا حالا تورو انقدر ناراحت ندیده بودم. اعتراف کن پشیمونی اینجی! » اینجی می گوید: «نه اتفاقا خیلی خوشبختم و با همون آدم ازدواج هم کردم. » اویگار این را که می شنود دیوانه می شود و باور نمی کند.
نریمان کنار ساحل می رود و اگه هم دنبالش می رود و معذرت می خواهد. نریمان گریه می کند و می گوید: «همینجوریش تو چشم اونا بدبختم. تو هم اومدی منو خار و خفیف کردی. چرا آخه؟ مگه من چیکارت کردم؟ » اگه ناراحت می شود و می گوید: «مشکل من با تو نیست. سر تو خالی کردم. اگه بدونی تو هم عصبانی میشی. »
به هان و اینجی از مدرسه زنگ میزنند و خبر می دهند که نریمان و اگه از مدرسه رفته اند. هردو با نگرانی به سمت مدرسه می روند و وقتی انها را پیدا نمی کنند کنار ساحل می روند و اگه با دیدنشان می گوید: «مشکلمو الان خودت با چشمای خودت میبینی! » نریمان از حرف های آنها می فهمد هان و اینجی ازدواج کرده اند و ناباورانه و با ناراحتی به خانه برمیگردد.
اویگار خیلی مست می کند و سراغ اسرا می رود و می گوید: «بهم بگو که اینجی ازدواج نکرده. بگو حقیقت نداره. » اما اسرا حقیقت را به او می گوید و اویگار دیوانه می شود و همه چیز را بهم می ریزد.
بایرام با دیدن گلبن ذوق زده کنارش قدم میزند تا او را به باغ چایی برساند. اما در اخر می فهمد که اینجی با اسد قرار دارد و غصه می خورد! گلبن وارد باغ میشود و قبل از نشستن روی میز و صندلی حسابی آنها را تمیز می کند و روی صندلی هم رویه می اندازد و بعد می نشیند. مشتری ها از دیدن او خنده شان می گیرد اما گلبن به هیچکدام توجهی ندارد. وقتی اسد از راه می رسد، نمیداند باید چطور به او بفهماند که علاقه ای به او ندارد و می گوید: «من تو جلسه بودم و اون قلب رو اشتباهی فرستادم. » گلبن با ذوق می گوید: «میدونم از داداشم خجالت میکشی اسد. اما منو هان صحبت کردیم. اون مارو میدونه. توام زودتر باهاش صحبت کن تا بیای خونمون! واسم ارکیده سفید بیار. » و بلند می شود و می رود. اسد که از حرف های او سر در نیاورده و حتی نتوانسته منظورش را برساند با بیچارگی به فکر فرو می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 31 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 32 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *