خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 143

همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 143 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

سریال اسم من ملک قسمت 143

ویلدان در خانه مشغول جمع کردن لوازم برای عمر است، زیرا به زودی مراسم سوگند نظامی عمر است و خانواده جومالی میخواهند برای دیدن عمر بروند.

دفنه به خاطر اینکه انگشت خود را سوزن زده و دستمال قبلی خونی شده بود، دوباره پارچه دیگری خریده و آن را دست دوزی میکند و به ویلدان میدهد تا آن را برای عمر ببرد.

ویلدان دم در خانه برای گرفتن پارچه آمده است. زمرد نیز آنجا آمده و با دیدن دفنه عصبی می شود.

دفنه زودتر از آنجا می رود. خلیل نیز آمده و از زمرد میخواهد که در زندگی آنها دخالت نکند.

میتات پیش زینال می رود و پولی را که از کنعان قرض گرفته بود، بابت بدهی خودش به زینال میدهد.

زینال که میداند میتات نیز وضعیت خوبی ندارد، قبول نمیکند. او وقتی متوجه می شود که میتات پول را از کنعان گرفته است، میگوید که خودش نیز پولی که به میتات داده بود را از کنعان گرفته است. او از میتات میخواهد که پول را به کنعان پس بدهد.

آخر شب، سیدعلی از میرزا و خلیل و محمود و میتات میخواهد که پیش او بروند تا با هم در مورد ملک صحبت کنند.

او نگران ملک است و نمی‌داند که باید برای ملک چه کنند. او میگوید که ملک غذا نمی‌خورد و روز به روز در حال ضعیف شدن است.

خلیل پیشنهاد میدهد که طبق گفته پزشک، آنها می‌توانند آزمایش بدهند تا در صورت تطبیق بتوانند پیوند مغز استخوان کنند. سیدعلی استقبال میکند.

هنگام برگشت، سیدعلی جومالی را در قهوه خانه می بیند و پیش او می رود.

جومالی به سیدعلی می‌گوید که باید حواسشان به کنعان باشد، زیرا کم کم در حال نقشه کشیدن برای کارگاه نیز هست.

ملک در نبود سیدعلی به اتاق او می رود. ملک لباسهای سیدعلی را بو می کشد و روی صندلی خوابش می برد.

کمی بعد سیدعلی آمده و ملک را در آن حالت، عاشقانه نگاه میکند. ملک از خواب می پرد و با دیدن سیدعلی هول می شود.

او سریع به اتاقش می رود. ملک که درد دارد، نیمتواند بخوابد. او پنهانی بیرون آمده و با خلیل تماس میگیرد. خلیل از او میخواهد که سریع به کارگاه بیاید.

دفنه که بیدار است، مکالمه‌ ملک را می شنود و برای او ناراحت و نگران می شود . خلیل در کارگاه، تا صبح بالای سر ملک می نشیند تا او بخوابد.

ملک به خانه برمی‌گردد. او به اصرار بچه ها کمی می‌خوابد تا آنها صبحانه را آماده کنند. سر میز صبحانه، سیدعلی از ملک میخواهد که دیگر در کارگاه سر کار نرود زیرا به پول آن احتیاج ندارد.

ملک نمیخواهد قبول کند و میگوید که به خاطر پول کار نمیکند. او با این حال مجبور است قبول کند. بعد از صبحانه، دفنه و کرم از سیدعلی گلایه می‌کنند.

سیدعلی میگوید که قصد او این بود که ملک اذیت نشود، اما بچه ها میگویند که کار کردن باعث سرگرمی و روحیه ملک است.

آنها نیز تصمیم میگیرند همراه بقیه برای تست پیوند مغز استخوان به بیمارستان بروند.

ویلدان و کنعان برای صبحانه بیرون می روند. کنعان یک جفت گوشواره عتیقه به ویلدان به عنوان هدیه میدهد.

خلیل و ملک به همراه سیدعلی کوچک سوار کشتی می شوند تا ماهیگیری کنند. سیدعلی کوچک خوشحال است و حسابی به او خوش میگذرد.

او و خلیل مشغول ماهیگیری می شوند. ملک با حسرت توام با آرامش خاطر به سیدعلی نگاه میکند و نگران آینده اوست.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 143 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 144 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *