خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 181

همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 181 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

سریال اسم من ملک قسمت 181

شب در خانه باغ، وقتی که دفنه گلشاد را میبیند عصبی و کلافه می شود.
خلیل گیتار آورده و شروع به خواندن و نواختن میکند. او سپس از دفنه میخواهد که آواز بخواند. دفنه آهنگی را که برای بار اول که عمر را در آلمان دیده بود، در گروه موسیقی خودشان خوانده بود را میخواند و یاد آن رو می افتد. عمر بعد از شنیدن آهنگ می‌گوید که حس آشنایی به این آهنگ دارد. دفنه خوشحال می شود.
کمی بعد دفنه به آشپزخانه می رود و گلشاد نیز وی رود. دفنه با عصبانیت از او میپرسد که چرا دوباره برگشته است. گلشاد به او میگوید که هیچ چیز بین او و عمر نیست و او فقط به چشم برادرش به عمر نگاه میکند و تلاش میکند تا عمر حافظه اش را به دست بیاورد. دفنه قانع می شود. دفنه از عشق و احساسش نسبت به عمر حرف می زند. عمر از بین در آشپزخانه حرفهای او را می شنوند و حس خوبی پیدا میکند.
در خانه سیدعلی، سیدعلی به اتاق نفیسه رفته و نفیسه در مورد محمد با او صحبت میکند. سیدعلی از اینکه نفیسه زندگی اش را وقف او کرده و به خاطر سیدعلی و بچه هایش ازدواج نکرد، ابراز ناراحتی کرده و از او تشکر میکند. سپس دستش را می‌بوسد.
آخر شب وقتی که ملک و دفنه برمیگردند، ملک به اتاق نفیسه می رود. نفیسه با ملک صحبت میکند و به او می‌گوید که به خاطر سرنوشتی که برای او رقم خورد، عبرت گرفته و از ملک میخواهد که مانند محمد، به خاطر بیماری اش، رسیدن به عشقش را به تعویق نیندازد تا مانند نفیسه حسرت نخورد. ملک از حرفها و نصیحت نفیسه متاثر می شود. او سپس در اتاقش حلقه ازدواج را در دستش می اندازد و رویابافی میکند.
روز بعد در کارگاه، ملک از نبودن میرزا متوجه دلخوری او می شود و به خلیل می‌گوید که هر طور شده باید میرزا را برگردانند.خلیل می‌گوید که خودش سراغ میرزا می رود و از ملک میخواهد که در کارگاه بماند.
سیدعلی و جومالی در بازارچه نشسته و با صحبت، ناراحتی روی قبل را رفع میکنند. سپس باد خاطرات کودکی خود افتاده و بگو و بخند میکنند. جومالی به سیدعلی می‌گوید که بهتر است زودتر بساط عروسی زینال و اونزیله را راه بیندازند.
کنعان سر مزار عدنان می رود و با او درد دل میکند و از عشق نا فرجامش به ویلدان برای او تعریف می‌کند و سپس می‌گوید که به ناچار آنجا را ترک میکند. سپس با ادریس تماس گرفته و با او در هتل قرار می‌گذارد.
کمی بعد در بازارچه، آلپای صبحانه حاضر کرده و با کنعان تماس می‌گیرد، اما گوشی او خاموش است. ادریس به بازارچه آمده و یک نفر تابلوی اطلاعیه فروش مغازه را روی در می زند. آلپای عصبی شده و می‌گوید که آنجا فروشی نیست، اما ادریس می‌گوید که این خواسته کنعان است و میخواهد مغازه را بفروشد.
کنعان به کافه ای رفته و شروع به نامه نوشتن برای ویلدان میکند.
آلپای با فوندا تماس می‌گیرد و موضوع را می‌گوید و از او میخواهد زودتر برگردد تا مسأله را حل کنند. فوندا با کلافگی می‌گوید که او کاره ای نیست و نمی‌تواند مشکل آلپای و کنعان را حل کند.
خلیل به اسکله پیش میرزا می رود. او از دل میرزا درآورده و از میرزا میخواهد که همراهش برگردد زیرا ملک سراغ او را میگیرد. میرزا نیز قبول میکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 181 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 182 مراجعه فرمایید .
کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *