خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن (عشق مشروط) قسمت 130

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 130 همراه شما هستیم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 130

کیراز از ذوق زیاد از جشن تولدش بیرون می رود و سرکان دنبالش می رود. وقتی او می پرسد که چه شده؟ کیراز می گوید: «میخوام ازت تشکر کنم چون همیشه از خدا میخواستم بابام یکی مثل سرکان بولات باشه. » بعد هم با هم به جشن برمی گردند و کیراز شمع کیکش را فوت می کند و به سرکان اشاره کرده و می گوید: «آرزوم اون بود. » ادا با لبخند به هردوی انها خیره می شود که کیراز به سرکان می گوید: «هدیه م کو؟ » سرکان که اصلا حواسش نبوده فورا می گوید: «دستم پر بود نتونستم هدیه تو بیارم. فردا هدیه تو بهت میدم. » در همان حین هم آیدان به ادا می گوید: «نظرت چیه تو قسمت شناسنامه جای اسم پدر کیراز، سرکانو بیاریم! » ادا می گوید که این موضوع را باید با خود سرکان صحبت کنند. اما آیدان که دوست ندارد به آیفر ببازد تصمیم می گیرد حضانت کیراز را بگیرد.
کیراز از سرکان می خواهد به خانه شان بیاید تا اتاقش را به او نشان بدهد و نقاشی هایی که از ستاره ها کشیده را پدرش هم ببیند. بعد از سرکان می خواهد تا برایش قصه بگوید. سرکان که زیاد اهل قصه گفتن نیست قصه ی پرنس ترسویی را می گوید که هرکاری لازم باشد می کند تا دل پرنسسش را که دیگر او را دوست ندارد به دست بیاورد و بهترین فکرش هم این بوده تا با هم کار کنند! کیراز نگاهی به سرکان می اندازد و می گوید: «اما پرنس واسه دوست داشته شدن باید یه کار دیگه کنه. » ادا که تمام مدت به حرف های آنها گوش میداد با لبخند به هردو خیره می شود. بعد سرکان تصمیم می گیرد کیراز را بخواباند اما کیراز می گوید که این کار بوبا است که هرشب او را می خواباند. سرکان کمی کلافه می شود و با ادا در این مورد بحث می کند. ادا می گوید: «تو نمیتونی تو زندگیمون دخالت کنی! » و از سرکان می خواهد خانه اش را ترک کند و جای دیگری بماند.
سرکان پیش انگین می رود تا از او در مورد پدر بودن مشاوره بگیرد. انگین می گوید که همه چیز به غرایز پدری ربط دارد. سرکان که هنوز فکرش پیش بوبا است می گوید: «اما اون یارو جزوی از برنامه ی زندگی دخترم شده! »
کرم و پینا مدتی با هم صحبت می کنند و پینا می گوید: «حرف زدن با تو حالمو خوب میکنه حتی میخوام خاطرات ابتدایی مو برات توضیح بدم. » کرم هم لبخند میزند و می گوید: «چطوره فردا واسه ناهار بریم بیرون اون وقت همشو واسم تعریف کن؟ »
آیدان پیش سرکان می رود و از او می خواهد برای حضانت کیراز اقدام کنند اما سرکان می گوید که هرگز این کار را در حق ادا نخواهد کرد. آیدان هم حرفش را طور دیگری میزند و می گوید: «خب به عنوان پدر کیراز باید اسمت بره تو شناسنامه ش. پس این برگه رو امضا کن. » سرکان هم بدون خواندن برگه ان را امضا می کند. آیدان بعد از گرفتن امضا از سرکان، از کمال می خواهد وارد عمل بشود تا بتوانند حضانت کیراز را بگیرند. از طرفی آیفر هم که اصلا به آیدان اعتماد ندارد همراه ملو پیش وکیل می روند. وکیل می گوید که حضانت بچه با مادرش است اما چون ادا این موضوع را پنج سال از پدر بچه پنهان کرده، باید دلیل خوبی برای این که این کار را کرده بیاورند و مثلا سرکان را کسی که بچه دوست ندارد و رابطه خوبی با آنها ندارد معرفی کنند.
کمال هم به آیدان می گوید که باید ثابت کنند ادا مادر خوبی نیست و این کار باعث دعواهای زیادی می شود اما آیدان کوتاه بیا نیست.
سرکان تمام شب را بیدار می ماند و هدیه ای که به کیراز قول داده بود را برابش درست می کند. شب ادا با پیراهن سرکان که پنج سال پیش به او داده بود می خوابد. نزدیک های سه صبح، سرکان آرام به سمت خانه ی ادا می رود چون قول داده بود پیش کیراز باشد. ادا سر و صدایی از حیاط می شنود و با شیی به سر و روی او میزند تا این که سرکان فریاد میزند و ادا هم تازه می فهمد که سرکان قرار بود انجا بیاید و او را داخل راه می دهد.
صبح وقتی هردو حمام کرده اند اتفاقی به هم برمی خورند و برای لحظه ای نفس هردو بند می آید. ادا فورا یکی از لباس های سرکان را که نگه داشته به او می دهد و سرکان با لبخند به او خیره می شود. همان موقع ملو آنها را در ان وضع می بیند و فکرهای شومی به سرش میزند و ادا می گوید: «ملو اون طوری که فکر میکنی نیست! »
سرکان هدیه اش را که یک خانه ی چوبی است و با بادبکنک ها می تواند به هوا برود به کیراز نشان می دهد. کیراز با خوشحالی می گوید: «عین نقاشیمه. خیلی خوشگله. » و سرکان را در آغوش می گیرد. بعد سرکان از ادا می خواهد تا امروز را با کیراز پدر و دختری با هم باشند و ادا قبول می کند.
سرکان و کیراز برای خوردن صبحانه به جایی می روند. ادا هم که فکرش پیش انها مانده همراه ملو از دور انها را زیر نظر دارد. ملو به شوخی می گوید: «نکنه دلت واسه سرکان تنگ شده؟ » ادا می گوید: «نه! من میخوام ببینم با دخترم رفتار خوبی داره یا نه! » همان موقع کیراز در مورد پری دریایی از سرکان می پرسد و سرکان می گوید که همچین چیزی وجود ندارد. کیراز هم زیر گریه میزند و سرکان نمیداند باید چه کند تا این که می گوید: «من از اون آدمام که تا چیزیو نبینم باور نمیکنم. برای همین چون پری دریایی رو ندیدم نمیتونم بگم وجود داره یا نه. » گریه کیراز فورا بند می آید و می گوید: «از این اخلاقت خوشم اومد سرکان بولات. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 130 لذت برده باشید ؛در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 131 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *