خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 3

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 3 همراه شما هستیم

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 3

 

صبح ادا آماده می شود تا به هواپیما برسد. از طرفی وقتی سرکان به مادر و پدرش خبر می دهد که قرار است امروز به نامزدی سلین برود آنها متعجب می شوند

اما پدرش آلپ تکین می گوید: «جدا شدن شما از هم اشتباه بود اما به عنوان شریک شرکت تو هم باید تو نامزدی حضور داشته باشی. »

ادا به عنوان مهماندار هواپیمای شخصی برای مسافرش دسر می برد که با سرکان بولات روبرو می شود و فورا بدون این که دیده بشود به کابین تنگ خودش برمی گردد و حالش بد می شود.

سرکان هم برای گفتن حرفی به سمت کابین او می رود که ادا را می بیند و جا می خورد.

او وقتی می بیند ادا حال خوبی ندارد مقابلش زانو می زند و می گوید: «به من نگاه کن. نفس عمیق بکش و تو چشما نگاه کن. همه چیز خوبه… »

ادا حالش بهتر می شود و سرکان کمکش می کند تا از کابین بیرون بیاید و او را کنار خودش می نشاند.

ادا توضیح می دهد که به خاطر کمک به دوستش قبول کرده امروز جای او کار کند اما از شانسش با او روبرو شده….کمی بعد آنها به گوکچه آدا که خیلی از استانبول فاصله دارد می رسند.

سرکان پیشنهاد میدهد ادا هم همراهش برود اما ادا قبول نمی کند و سرکان می گوید: «جایی که میرم به ساحل نزدیکه. میتونی اونجا هوا بخوری و از طرفی هوا یکم دیگه تاریک میشه. » ادا هم قبول می کند.

سرکان وارد جشن نامزدی سلین و فرید می شود. خبرنگارها و سلین با دیدن سرکان به سمتش می روند.

فریده هم جلو می رود و می گوید: «سرکان فکر نمیکردم بیای… خیلی خوشحالم اومدی و شاهد نامزدی ما هستی. من واقعا خوشحالم که سلین رو کنار خودم داره…. »

سرکان حرفی نمیزند که ناگهان چشمش به کان می افتد. سلین وقتی نگاه خشمگین او را می بیند می گوید: «سرکان باور کن نمیدونستم کان هم اینجا میاد. اون از دوستای فریده. »

فرید می گوید: «مگه مشکلی هست؟ سلین بهم گفت شما سه تا دوستای بچگی هم هستین. »

سرکان می گوید مهم نیست و کمی بعد هم انجا می ماند و بعد قصد رفتن می کند. سلین و فرید و کان به سمتش می روند.

سرکان رو به کان می گوید: «هرجایی که تو هستی یه مشکلی هستی! از اینجا برو وگرنه بد میشه! » کان می گوید: «چرا بد بشه؟! راستی فرید تو بگو ببینم چطور با سلین آشنا شدی. »

فرید با هیجان می گوید: «من مشتری شرکت سرکان بودم. اونم به عنوان طرح نویس سلین رو بهم معرفی کرد. من با دیدنش تو یه نگاه عاشقش شدم! یعنی در واقع زیر سایه سرکان با سلین آشنا شدم و دو ماه دیگه هم عروسیمونه… »

سرکان از این که سلین انقدر زود تصمیم به ازدواج گرفته جا می خورد و فورا به یاد ادا می افتد و می گوید: « منم امروز با دوست دخترم که بین خودمون نامزدی گرفتیم اومدم اینجا. از شلوغی زیاد خوشش نمیاد برای همین تو ساحل منتظرمه. »

و جشن را ترک می کند و به ساحل می رود و ادا را از خواب بیدار می کند. سلین و فرید و کان و بقیه به سمت او و ادا می روند.

سلین با کنجکاوی می پرسد: «تو نمیخوای نامزدت رو معرفی کنی؟ » ادا با تعجب و عصبانیت به سرکان چشم می دوزد.

سرکان آرام به او می گوید: «هرچی گفتم چیزی نگو و اعتراضی هم نکن! » و رو به سلین و بقیه ادامه می دهد: «لازم نیست اسمشو بگم چون من همیشه اونو توت فرنگی من صدا میکنم! »

سلین کمی جا خورده و ناراحت می شود اما فرید با هیجان می گوید: «من از شنیدنش خیلی خوشحال شدم چون تورو همیشه یه رقیب میدیدم سرکان. اما الان کسی که کنارته رو میبینم و واقعا بهم میاین. » سرکان و ادا لبخند زورکی می زنند و آنجا را ترک می کنند.

ادا حاضر نمی شود همراه سرکان برگردد و دوباره به ساحل می رود.

سرکان مقابلش می رود و می گوید: «منن یه پیشنهادی برات دارم. دوماه دیگه دوست دختر سابقم ازدواج میکنه و من میخوام باهات یه معامله ای کنم که تو مهمونیا و دور همی ها به عنوان نامزدم کنارم باشی تا منم بورست رو برگردونم! »

ادا سیلی محکمی به او می زند و می گوید: «تو خودتو چی فرض کردی؟! من قبول نمیکنم! »

سرکان هم می گوید: «باشه. دیگه کشش ندیم. » آنها به استانبول برمی گردند اما خبر نامزدی شان همه جا پخش شده و خبرنگارها به سمتشان می روند.

سرکان فورا ادا را سوار ماشین می کند و می گوید: «فردا تو کنفرانس خبری شرکت تورو به عنوان دستیارم معرفی میکنم تا همه چیز حل بشه. »

ادا می گوید: «پس فردا برای آخرین بار و به اجبار قراره همو تحمل کنیم. باشه. »

ادا و دوستانش به سمت محل کنفرانس می روند. از طرفی جنک هم به دیدن ادا می آید تا حرف مهمش را به او بزند.

او ادا را گوشه ای می کشد و می گوید: «ادا من وقتی به ایتالیا رفتم اونجا مرد شدم. ایتالیا از من یه مرد عاشق ساخت… »

ادا با هیجان به جنک چشم می دوزد و فکر می کند که قصد او خواستگاری است اما وقتی جنک می گوید: «من میخوام ازت جدا شم ادا! » ادا فورا می گوید: «بله… »

اما کمی بعد به خودش می آید و می گوید: «چی ؟ تو جدی هستی؟! » و دوباره چشمش به دختری که دیشب در پارک به او خیره شده بود می افتد و می فهمد که او دوست دختر جنک است و با عصبانیت می گوید: «تو دوست دخترت رو اوردی اینجا؟! تو بعد از خبرهای دیشبی که با سرکان بولات پخش شده اینجوری میکنی درسته؟ »

جنک پوزخند می زند و می گوید: «من خبرها رو دیدم اما احتمالی ندادم. هرچی باشه اون سرکان بولاته کل ترکیه دنبالشن! »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 3 لذت برده باشید ؛

در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 4   مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *