خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 8

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 8 همراه شما هستیم

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 8

 

ادا و سرکان و برای مدتی خیره به هم می مانند تا این که ادا به خودش می آید و اتاق را به بهانه ای ترک می کند.

آیدان با دیدن او و سادگی لباسش فکر می کند که هنوز آماده نشده.

اما ادا می گوید: «این لباسیه که من واسه نامزدیم انتخاب کردم! کسی نمیتونه منو تغییر بده! »

آیدان می گوید: «باشه هرطور خودت میخوای اما آبروی مارم میبری تو! اینجا لهت میکنن! »

ادا کمی از جشن فاصله می گیرد و به آلاچیق گوشه ی خانه می رود.

آلپ تکین هم به آنجا می آید و از آنجایی که ادا را نمی شناسد و فکر می کند یکی از مهمانان جشن است می گوید: «یکی دیگه هم مثل من از جشن داره فرار میکنه. »

ادا می گوید: «من دست به کار بزرگی زدم که خیلی بیشتر از چیزی که فکرش رو میکردم سخته. »

آلپ تکین لبخند می زند و می گوید: «من نمیشناسمت اما میدونم که دختر قوی ای هستی. کاریو که شروع کردی تا تهش برو. »

مهمان ها با دیدن ادا از بالا به پایین به او چشم می دوزند و صورتش را چین می دهند.

ادا از رفتارهای آنها خسته می شود. سرکان او را به سمت سه تا از دوستان خانوادگی اش می برد.

یکی از دخترهای پر افاده می پرسد: «خانواده ی تو چیکاره ست؟ پدر و مادرت کجان؟! »

ادا با شنیدن این حرف خیلی ناراحت می شود و همان موقع سلین و فرید هم از راه می رسند.

سلین هم از ادا می خواهد تا زودتر برای مراسم اماده بشود.

ادا می گوید: «من الان آماده شدم! نمیدونم چرا مردم از سادگی خوششون نمیاد! »

سرکان به او نگاه می کند و با لبخند می گوید: «به نظر من زیباتر از این نمیتونستی بشی… » کمی بعد کان هم به مراسم می آید.

سرکان به انگین می گوید: «کنجکاوم بدونم وقتی آقا فکرت اومد و کارش رو از دست داد چه عکس العملی نشون میده!! »

جرن تک و تنها نشسته که انگین پیش او می رود. پیرل از دور با ناراحتی به آن دو چشم می دوزد.

انگین و پیرل کمی با هم صحبت می کنند و قول می دهند تا دوستان یکدیگر باشند.

سر میز، سلین از ادا می خواهد تا اطلاعاتی در مورد خودش و خانواده اش به او بدهد تا به خبرنگارها که کنجکاو زندگی او هستند برساند.

ادا ناراحت می شود و سرکان که دلیل ناراحتی او را میداند می گوید: «خبرنگارها اگه چیزی میخوان بدونن خودشون جلو بیان! »

ادا جمع را ترک می کند و سرکان به دنبالش می رود و گردنبند خانوادگی بولات ها را گردن او می اندازد و ادا لبخند می زند.

فکرت به مهمانی می آید و اتفاقا از پروژه ای که سرکان و اکیپش درست کرده اند خوشش می آید اما می گوید که این پروژه از قبل مال کان شده و کاری هم نمی شود کرد.

سرکان خیلی عصبانی و ناراحت می شود و به جشن برمی گردد.

ادا نگران او می شود و به سمتش می رود و بازوی او را می چسبد و می گوید: «برقصیم؟! »

سرکان با عصبانیت از او دور می شود و همه متوجه رفتار بد سرکان با ادا می شوند.

سلین جلو می رود و از سرکان می خواهد آرام باشد و مشغول صحبت با او می شود.

وقتی انگین به سرکان در مورد رفتار بدش با ادا می گوید، سرکان دنبال ادا می رود.

ادا با عصبانیت به او می گوید: «تو با این رفتارت انتظار داری همه باور کنن ما نامزدیم و تو عاشق منی؟! اگه قراره طبق قرارداد پیش بریم تو قراردادت بنویس که نباید آبروی منو جلو بقیه ببری! »

شب که می شود ادا در مورد سرد و بی احساس بودن سرکان به دوستانش می گوید.

سرکان از پشت سر به او نزدیک می زند و لبخند می زند و می گوید: «میخوای برقصیم؟ »

ادا کمی ناز می کند و می پرسد: «اینو خودت میخوای یا طبق قرارداده؟ »

سرکان می گوید: «طبق قرارداده… » ادا هم لبخند می زند و می گوید: «پس مجبورم قبول کنم که باهات برقصم. »

آنها جلوی تمام مهمانان در آغوش هم شروع به رقصیدن می کنند و حتی بعد از تمام شدن موسیقی هم به رقصیدنشان ادامه می دهند… آخر مراسم هم آیدان انگشترها را انگشت آن دو می کند و مهمانان از آنها می خواهند تا همدیگر را ببوسند.

ادا اول قبول نمی کند اما بعد به ناچار لبان سرکان را می بوسد. سلین با بغض به این صحنه چشم می دوزد.

موقع خداحافظی، سیلن پیش ادا می رود و می گوید: «ممکنه تو خیلی سرکان رو نشناسی. اجازه نده قلبت رو بشکنه. شاید زود نامزد کرده باشین اما تو قدم بعدی میتونه سورپرایزت کنه! »

ادا هم برای این که حرص او را دربیاورد می گوید: «اتفاقا سورپرایزم کرده و ما قراره هم خونه بشیم. » سلین از شنیدن این حرف جا می خورد و ناراحت می شود.

ادا و سرکان به خانه سرکان می روند و سرکان در مورد ستاره ها برایش حرف می زند و وقتی ادا در مورد این که چرا سرکان همراه خانواده اش در یک خانه زندگی می کند می پرسد.

سرکان با ناراحتی می گوید: «مامانم نمیتونه بره بیرون کلا… بنا به دلایلی . نمیخوام در موردش حرف بزنم. »

ادا هم کمی به خاطر این مسئله ناراحت می شود و در آخر هم گردنبند را درمی آورد و آنجا را ترک می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 8 لذت برده باشید ؛

در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 9   مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *