خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 184

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 184 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 184

الوان با دیدن بورا به او می گوید مجبور شده شب را در عمارت افه اغلو بگذراند و بورا از این که او شب را در خانه ای که یحیا هم همانجا بوده گذرانده حسادت می کند. الوان با غصه می گوید که دیشب متوجه شده هرگز عقیم نبوده بلکه خالصه به خاطر پسرش همه جا پخش کرده بوده که الوان هرگز بچه دار نخواهد شد. بورا می گوید: «ولی منو تو بدون احتیاط با هم رابطه برقرار کردیم. ممکنه حامله شده باشی. » الوان نگران می شود.
ماوی بعد از فرستادن گاوروک پیش سنجر سراغ سدات در بیمارستان می رود و می گوید: «باید صحبت کنیم. » چلبی که احساس می کند ماوی روی سدات تاثیر می گذارد و سدات نسبت به او ضعف دارد سعی می کند ماوی را از اتاق بیرون کند اما سدات اجازه نمی دهد و بعد از رفتن چلبی ماوی می گوید: «به اداره پلیس میریم و تو اعتراف میکنی که خودزنی کردی. منم قول میدم هرکاری بگی انجام بدم. » سدات که هدفش همین است با خوشحالی می پذیرد.
دودو و الا به شرکتی که الا آنجا مشغول کار است می روند تا دودو استخدام شود اما رئیس شرکت وقتی می فهمد که دودو با یحیا رابطه داشته با یحیا تماس می گیرد و نظر او را در مورد استخدام می پرسد. یحیا او را سرزنش می کند و می گوید: «دودو هیچ ربطی به من نداره. رابطه ی ما تموم شده. » رئیس به دودو می گوید: «تو تحت حمایت یحیا بودی به زندگی تجملاتی عادت داری. حقوقی که ما میدیم کفاف زندگی پر زرق و برق تورو نمیده نمیتونم استخدامت کنم. » دودو می فهمد که حالا حالاها باید مصیبت بکشد.
خالصه همراه فاروق به عمارت افه اغلو برمی گردد و غیر از یحیا و نجدت کسی به استقبالش نمی آید. در داخل خانه هم یحیا به سردی با او رفتار می کند و خالصه می گوید: «کاش برنمیگشتم حتی ملک هم به دیدنم نمیاد. » زهرا به او می گوید که به خواست ماوی ملک به مدرسه ثبت نام کرده و کلاس دارد. خالصه وقتی می فهمد که ماوی حتی در آشپزی عمارت هم دخالت می کند داد می زند: «اینجا خانم خونه منم. سنجر کجا قایم شده که نمیتونه جلوی زنش رو بگیره؟ » یحیا به او توضیح می دهد که چه اتفاقی افتاده و سنجر فراری شده است.
گاوروک بالای کوه و پیش سنجر می رود و می گوید: «ماوی برات یه پیغام ضبط کرده. » ماوی گفته: «مجبورم برخلاف قولی که بهت دادم عمل کنم چون نمیخوام به خاطر من از دخترت دور باشی. اگه نتیجه ی این کارم از دست دادن تو باشه بازم مجبور به این کار هستم. باید سدات رو ببینم. » سنجر با حیرت به صدا گوش می دهد و فریاد می زند: «باید سراغ ماوی بریم اون در خطره. » اما در همین حال چشم او و گاوروک به محافظ چلبی می افتد که از پشت سنگی در کمین انهاست. هردو با شتاب به سمت مرد می روند. سنجر زودتر خودش را می رساند و محافظ اسلحه اش را بیرون می کشد. سنجر می گوید: «زنم دست سدات اسیر شده من باید نجاتش بدم. حتما درک میکنی نمیتونی تحمل کنم. » محافظ به حرف سنجر اسلحه ای را پایین می اورد. ولی گاوروک که از ان طرف خودش را رسانده و بی خبر از این مکالمه است به سمت مرد محافظ هجوم می برد و مرد به او شلیک می کند. گاوروک فریادی می شود و نقش زمین می شود. او در آخرین لحظه از سنجر می خواهد به زهرا بگوید که دوستش دارد و چشمانش را می بندد. سنجر که باور ندارد به این راحتی برادرش را از دست بدهد فریاد می کشد.
از ان طرف ماوی و سدات سوار بر ماشین سدات در حال رفتن به اداره پلیس هستند. سدات با خوشحالی می گوید: «از این کارت پشیمون نمیشی ولی باید یه بچه ی دیگه هم به من بدی. » ماوی می گوید: «با تو میام چون میخوام ملک پیش پدرش باشه. » در همین حال ماوی متوجه می شود که سدات نه به اداره پلیس بلکه به جاده ی دیگری می رود و سدات می گوید: «مجبورم این کارو بکنم چون اگه به پلیس اعتراف بکنم و سنجر آزاد بشه تو دیگه همراه من نمیای. » ماوی می خندد و می گوید: «هر حرفی که برای بی گناهی سنجر لازم بود همین حالا اعتراف کردی دیگه بازنده ای. تو نمیتونی منو مجبور با زندگی با خودت کنی. » او فرمان ماشین را می گیرد و می چرخاند و ماشین را به درخت های کنار جاده می کوبد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 184 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 185 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *