خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 205

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 205 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 205

سدات با ایجاد سر و صداهای عجیب سعی می کند در دل ماوی و ملک وحشت ایجاد کند. ماوی از ملک می خواهد به کلبه برود و با سنجر تماس بگیرد و کمک بخواهد. ناگهان سدات خودش را به ماوی می رساند و با خنده ی ترسناکی می گوید که تنها کسی که الان می تواند کمکش کند اوست. ملک با دیدن او به سمت کلبه میرود. ماوی اسلحه را به سمت سدات نشانه می رود و سپس اسلحه را روی سر خودش می گذارد و سدات می گوید: «بذار تورو با خودم ببرم. واسه بچه تم پدری میکنم. » اما ماوی داد میزند: «خودمو میکشم و تسلیم تو نمیشم. » سدات عصبانی میشود و دنبال ملک می رود و او را پشت درخت ها گیر می آورد و با خودش می برد و به فریاد های ماوی هم توجه نمیکند. از آن طرف سنجر و خالصه با قایق به کلبه میرسند ولی خبری از ماوی و ملک نیست. سنجر به سمت جنگل می رود و خالصه به خانه ی قابله می رود و کسی در خانه ی قابله نیست و او می گوید که خبری از ماوی ندارد. خالصه از او می خواهد سریع به پلیس زنگ بزند و گزارش دزدیده شدن عروس و نوه اش را بدهد. سنجر در جنگل با ماوی که خونریزی دارد روبرو می شود و ماوی به او می گوید که سدات ملک را با خودش برده و سنجر به سمت ساحل می رود و در یک فرصت مناسب چند مشت به سدات میزند و او را نقش زمین می کند و به خیال این که بیهوشش کرده همراه ملک به سمت ماوی می روند اما سدات اسلحه را به سمت او نشانه می رود و داد میزند: «همتونو میکشم. بعدم خودمو میکشم. » در همین حال گوون چلبی که به موقع خودش را رسانده با شلیک چند گلوله به زندگی سدات پایان می دهد و ملک را در آغوش می گیرد و می گوید: «در امانی. » خالصه با شنیدن صدای تیر به آنجا می رود و سنجر ملک را به او میسپارد بعد هم به جنگل و پیش ماوی می رود و را بغل می کند و به کلبه برمیگرداند. چلبی به ملک می گوید: «شاید این آخرین دیدار ما باشه. » خالصه به او می گوید: «تو جز ما کسیو نداری. تو پسر و نوه مو نجات دادی منم شاهد بودم. برای نجات تو توی دادگاه شهادت میدم. » چلبی در حالی که توسط پلیس دستگیر شده از ملک به خاطر تمام اشتباهاتش عذر خواهی می کند. خالصه با ملک به کلبه برمی گردد و از سنجر می خواهد که ملافه و آب گرم آماده کند و خودش به زایمان ماوی کمک می کند. سنجر و ملک برای ماوی و بچه اش دعا می خوانند. بالاخره خالصه از اتاق خارج می شود و مژده می دهد که مادر و بچه هردو سالم هستند. ولی بچه زودتر از موعد به دنیا امده و باید به بیمارستان برود. سنجر با خوشحالی وارد اتاق می شود و ماوی می گوید: «مهمت افه به دنیا اومد. » سنجر از شوق سر از پا نمی شناسد. افه اغلوها همه در کارگاه زیتون جمعند و فاروق به آنها خبر می دهد که سدات کشته شده و چلبی دستگیر شده و بقیه حالشان خوب است. زهرا و الوان از خوشحالی همدیگر را در آغوش می گیرند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 204 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 205 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *