خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 207

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 207 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 207

گوون چلبی بنا به دعوت سنجر همراه با دسته گلی به عمارت می آید و همزمان دودو هم می آید و جلبی با دیدن او شرمنده می شود و به خاطر رفتارش با او معذرت خواهی می کند. دودو می گوید: «راستش کارایی از من سر زد که خودمو لایق این اتفاقات میدونستم ناراحت نباشید. » چلبی با بغض می گوید: «بالاخره افه اغلوها منو سر سفره شون راه دادن چون رو به مرگم. حالا فهمیدم که آدم هرچی بکاره همونو برداشت میکنه. من دیگه وقتی ندارم اما تو درس عبرت بگیر.» دودو بازوی او را می گیرد و وارد عمارت می شوند.
همه اهل خانه از گاوروک و زهرا دلیل جدایی شان می پرسند و زهرا می گوید: «ناگهانی نبود با هم حرف زدیم و توافق کردیم. » گاوروک از سنجر عذر خواهی می کند که آنها نتوانستند با هم به تفاهم برسند. خالصه دوباره همه را دور میز می نشاند و می گوید: «این تصمیم اوناست و به ما ربطی نداره. » ولی وقتی زهرا درباره تصمیمش برای زندگی در استانبول به انها می گوید، بغض می کند و زهرا می گوید: «دوست دارم مدیریت شرکت جدیدمون تو استانبول رو به عهده بگیرم. » خالصه دخترش را در آغوش می گیرد و از گاوروک به خاطر رفتار بد گذشته اش عذرخواهی می کند و می گوید: «تو پسر سوم من هستی. » در همین حال گوون وارد می شود و خالصه با خوشرویی به او خوش امد می گوید. دودو هم به آشپزخانه و پیش گولسیه می رود و از او می خواهد همراه هم به ازمیر نقل مکان کنند. اما گولسیه می گوید قصد دارد با نجدت ازدواج کند و دودو از خوشحالی خواهرش را بغل می کند و می بوسد. بعد از ناهار چلبی سنجر را به گوشه ای میبرد و با گریه از او می خواهد اجازه دهد ناره و ملک همدیگر را ببینند. او ادامه می دهد: «تو به من اعتماد نداری ولی من همین حالا به خاطر رفتارم از تو حلالیت میخوام. من در حق دخترم بدی کردم و اونو از مادرش جدا کردم. تو مثل من نباش. ملکو از مادرش جدا نکن و بذار برای اخرین بار ببینم که اونا همن. » سنجر که نگران این است ملک با دیدن ناره دوباره غصه بخورد و مریض شود به فکر فرو می رود. او سپس سراغ ماوی می رود و نظر او را می پرسد. ماوی می گوید این برای ملک خیلی خوب است که با مادرش در ارتباط باشد. او می گوید: «ملکو تنها نمیذاریم ما هم همراهش به هلند میریم. اون با مادرش وقت میگذرونه و ما هم به ماه عسلی که نرفتیم میریم. » سنجر به خاطر صداقت ماوی او را در آغوش می گیرد.
الوان و یحیا تصمیم می گیرند دوباره الوان به عمارت برگردد تا برادرزاده اش را انجا بزرگ کند. یحیا هم می گوید با یک پزشک صحبت کرده و پزشک گفته که او امکان بچه دار شدن را دارد. الوان با عشق به او خیره می شود و یحیا می گوید دوست دارد که گیدیز تنها نباشد و برادر و خواهری داشته باشد.
گاوروک وسایلش را جمع می کند و برای آخرین بار زهرا را در آغوش می گیرد و گریه کنان از او جدا می شود. زهرا غمگین و ناراحت خاطرات کودکی خودش و گاوروک را مرور می کند و گریه می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 207 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 208 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *