خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 208

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 208 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 208

ناره با گاوروک تماس می گیرد و ادرس محل زندگی در کشور هلند را برای آمدن سنجر و ملک و ماوی ایمیل می کند و می گوید خوشحال است که ملک در سرزمین پدری اش ریشه خواهد کرد و انجا بزرگ خواهد شد و قصد گرفتن حضانت ملک را ندارد. سنجر بعد از فهمیدن قصد ناره ملک را صدا میزند تا با او در مورد رفتن به هلند و دیدن ناره صحبت کند. اما ملک ترس برش میدارد که نکند سنجر و ماوی او را انجا تنها بگذراند و ترکش کنند اما ماوی به او اطمینان می دهد که امکان ندارد او را تنها بگذراند و قرار است همگی با هم به هلند بروند تا او با مادرش دیدار کند. سنجر هم قول می دهد که هرگز اجازه ندهد خانواده ی چهار نفری شان از هم بپاشد. سپس جریان مسافرتش را با مادر و خواهر و برادرش در میان می گذارد و می گوید که معلوم نیست چقدر انجا بمانند اما به آنها اعتماد دارد و مطمئن است انها از اداره املاک و شرکت ها برمی آیند.
چند روز بعد افه اغلوها، ماوی و سنجر و ملک را به اروپا بدرقه می کنند. مسافرت آنها یک سال تمام طول میکشد. در انتها گوون چلبی به خاطر ابتلا به تومور مغزی میمیرد و سنجر و خانواده اش راهی ترکیه می شوند.
یحیا به کمک نجدت کارگاه روغن کشی زیتون را خوب اداره کرده و حتی روغن زیتون را به خارج از کشور صادر می کند. یحیا مثل مردان کارازموده و با تجربه و متین، نجدت را نصیحت می کند!
الوان باردار است و مغازه ی داروفروشی خودش را گسترش داده و فروشنده های جدید استخدام می کند و شعبه های جدید زده و از کارکنانش می خواهد موقع زایمانش حواسشان به همه چیز باشد.
زهرا برای استقبال از سنجر و خانواده اش، از استانبول به خانه می آید و خالصه به او می گوید از شنیدن موفقیت هایش در استانبول به او افتخار می کند. گاوروک به زهرا خوش امد می گوید و هردو به اصطبل می روند. گاوروک می گوید: «قلب من پر از عشق توئه. نتونستم کس دیگه ای رو جای تو بذارم. » زهرا هم میگوید: «چشمای منم کسی جز تورو نمیبینه. این روزا تلاش میکنم خودمو درک کنم و عاقل تر بشم. » آنها دست همدیگر را می گیرند.
گولسیه و نجدت صاحب یک پسر شده اند و خانواده خوشبختی دارند.
همه افه اغلو ها در اسکله جمع شده اند و منتظر سنجر هستند. بالاخره قایق سر می رسد و سنجر و ماوی و ملک با دیدار عزیزانشان خوشحال می شوند. ملک بزرگتر و زیباتر شده و خالصه از این که دوباره بچه هایش کنار هم هستند خنده از صورتش محو نمی شود. سنجر در پوست خودش نمی گنجد و بالاخره بعد از مدت ها همه در آرامش هستند و کنار هم خوشحالند و زندگی در شهر موغلا به خوبی و خوشی ادامه دارد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 208 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 209 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *