خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 78

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 78 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 78

سنجر در نزدیکی قایقی که ناره توسط آکین دزدیده شده، تیر می خورد و به ته دریا فرو می رود.

اما تمام خاطرات ناره در مقابل چشمانش جان می گیرد و عشق عمیقش به او قدرت می دهد.

روی آب می آید و شناکنان خودش را به قایق می رساند.

تاره که مرگ سنجر را باور نکرده است به سمت آکین می رود و با خشم می گوید:« کاری کردی که ملک بدون پدر شد.

اجازه نمی دهم او زیر آب یخ بزند و تو اینجا نفس بکشی.» تکه شیشه ای را بر می دارد و زیر گلوی آکین می گذارد. افراد آکین او را می گیرند و در کابین قایق زندانی می کنند.
سنجر خودش را به بی سیم قایق می رساند تا کمک بخواهد ولی کسی جواب نمی دهد.

همانجا دستش را پانسمان می کند و لباس غواصی که در قایق هست برمی دارد و وقتی متوجه می شود که در حال عبور از کنار یک اسکله هستند داخل آب می پرد و خودش را به قایق کوچک ماهیگیری می رساند، سوار آن شده و دوباره قایق آکین را تعقیب می کند.

در خانه ی گیدیز، ملک احساس می کند که سنجر و ناره با او قهر کرده اند و برای همین به دیدن او نمی روند.

گیدیز برای اینکه او را خوشحال کند برای دیدن گاوروک ، ملک را به عمارت افه اوغلو می برد.

منکشه وقتی میبیند لوکی مشغول کار در عمارت شده نگران می شود که مبادا گذشته ی او و لوکی برملا شود. و و قتی همه مشغول پرستاری از گاوروک هستند، یحیی را به گوشه ای می کشاند و از او می خواهد که لوکی را اخراج کند وگرنه درمورد غلطهایی که در شرکت کرده به الوان خواهد گفت.

یحیی که نمی خواهد الوان از رابطه ی او و دودو باخبر شود بدون معطلی سراغ لوکی می رود و او را اخراج می کند.

از آن طرف الوان هم که همیشه به منکشه مشکوک است دوستش گلسیه را می فرستد تا از کارهای منکشه سر دربیاورد.

گلسیه هم حرفهای بین یحیی و منکشه را می شنود و همه چیز را کف دست الوان می گذارد.

الوان به سرعت خودش را به یحیی می رساند و از یحیی با نگرانی می پرسد:« چه دست کلی به آب داده ای که منکشه همیشه تو را تهدید می کند؟»

یحیی با ترس به او خیره می شود.

و الوان ادامه می دهد:« سر کارت چه اتفاقی افتاده که گوش به فرمان منکشه شدی؟ نکند دستت به پول حرام آلوده شده؟ اگر اینطور باشد حسابت را خواهم رسید.»

یحیی می گوید:« من کاری نکرده ام. ولی تو خوب بلدی به آدم سرکوفت بزنی در حالی که من بچه دار نشدنت را هیچ وقت به روی تو نیاورده ام.»

اما الوان که چند بار شاهد سرکوفت خوردن برای نازایی اش از طرف یحیی بوده، با چشم اشک آلود به او یادآوری می کند که اینطور نبوده. یحیی شرمنده شده، سوار ماشین می شود و می رود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 79 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *