خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 11

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 11 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 11

دمیر سریع وسایلش را جمع میکند و مستقیم به سمت استانبول می رود تا پیگیر کارهای ییلماز باشد.

در زندان، ییلماز را صدا می زنند و او پیش دمیر می آید. ییلماز از دیدن دمیر متعجب می شود.

دمیر به او میگوید که ماجرا را از زلیخا شنیده است. ییلماز می فهمد که دمیر همچنان تصور میکند که او برادر زلیخا است، برای همین ناچار است سکوت کند.

دمیر میگوید که قرار است سلول او را عوض کنند تا در جای بهتری باشد.

همچنین یک وکیل خوب در استانبول برای او میگیرد. ییلماز از دمیر تشکر کرده و به سلول برمیگردد‌. در سلول، برای دمیر یک تخت تمیز و مرتب آماده می‌کنند و پاکتی پول از طرف دمیر می دهند.
خانم بزرگ پیش زلیخا آمده و میگوید که بهتر است دمیر هرگز چیزی در مورد رابطه او و ییلماز نداند، زیرا اگر متوجه بشود که به او دروغ گفته شده، عصبانی می شود و دیگر هیچ کمکی به آنها نمیکند. او با حرفهایش زلیخا را می‌ترساند تا به گفتن حقیقت فکر نکند.

زلیخا و خانم بزرگ نسبت به اینکه ییلماز حقیقت را به دمیر بگوید، نگران هستند.

شب وقتی دمیر برمیگردد‌، میگوید که وکیل خوبی برای ییلماز گرفته و همه چیز خوب پیش خواهد رفت. سپس آدرس زندان را نیز به زلیخا میدهد. زلیخا و خانم بزرگ خیالشان راحت می شود.

نیمه شب، زلیخا مشغول نامه نوشتن برای ییلماز شده و همزمان ییلماز نیز برای او نامه می نویسد.

صبح،زلیخا پیش گولتن می رود و از او میخواهد که نامه اش را به اداره پست ببرد زیرا خودش اجازه بیرون رفتن ندارد. گولتن قبول میکند اما کمی بعد از روی کنجکاوی، نامه را باز کرده و میخواند. او از خواندن حرفهای نامه شوکه شده و ناراحت می شود.

شب، شرمین به خانه خانم بزرگ می آید. خانم بزرگ می فهمد که او بخاطر برگشتن زلیخا به ویلا کنجکاو شده و برای همین آمده است.

شرمین به عمد، با کنایه به خانم بزرگ میگوید که شاید دمیر عاشق زلیخا بشود. خانم بزرگ به این حرف شرمین می خندد تا حرفش را مورد تمسخر و بی اهمیت جلوه دهد.
صبح، دمیر از مادرش میخواهد که همراه او به شرکتشان در شهر بیاید. آنها یک شرکت بزرگ به اسم پدر دمیر دارند.

داخل اتاق، دمیر بی مقدمه به مادرش میگوید که قصد ازدواج با زلیخا را دارد.

خانم بزرگ چیزی نمی‌گوید و صرفا توصیه میکند که بهتر است او به ازدواج فکر نکند زیرا ازدواج با دختر خدمتکار برای آنها جلوه خوبی ندارد.

دمیر عصبی شده و میگوید که او اهل خوشگذرانی نیست و این کار نیز باعث بی آبرویی است. سپس میگوید که واقعا به زلیخا علاقه دارد و میخواهد زن رسمی او باشد. خانم بزرگ دیگر مخالفتی نکرده و از آنجایی که همه چیز طبق نقشه اش پیش می رود، خوشحال است.

شب در خانه، خانم بزرگ پیش زلیخا آمده و خبر میدهد که وکیل ییلماز گفته است می‌توانند مجازات او را تا ۱۵ سال کاهش دهند.

زلیخا از شنیدن این خبر خوشحال شده و میگوید که منتظر او میماند. خانم بزرگ به زلیخا یادآوری میکند که دمیر نباید در مورد رابطه او و ییلماز و همچنین بچه چیزی بداند.

دمیر قبل از خواب، به لباس زیبایی که برای زلیخا خریده و مقابلش آویزان کرده، نگاه میکند و به زلیخا فکر میکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان قسمت 11 سریال روزگارانی در چکوروا   لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 12  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *