خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 146

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 146 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 104

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 146

 

وقتی هولیا به خانه می رسد، زلیخا با عصبانیت بابت رفتار ثانیه با او بحث میکند و میگوید که ثانیه و غفور باید از ویلا بروند. هولیا به حرفهای زلخیا اهمیت نمی‌دهد.

زلیخا عصبانی شده و میگوید که دیگر هیچ احترامی برای هولیا قائل نیست و از این به بعد با چهره دیگری از او رو به رو می شوند و این زندگی را برای او جهنم میکند.

ثانیه بعد از دیدن این دعوا پیش گولتن آمده و می‌گوید که حتما هولیا از او میخواهد که دیگر با زلیخا صمیمی نباشد.

او از گولتن میخواهد که به هیچ وجه نامه ای از زلیخا قبول نکند زیرا این بار همه آنها نابود می شوند.

هولیا گولتن را صدا می زند. او از گولتن میخواهد که همچنان با زلخیا صمیمی باشد .

سپس حال او را بعد از حادثه ارجمند میپرسد. او غیر مستقیم در حال تهدید گولتن است که کار اشتباهی نکند.

یک هفته بعد دادگاه ایلماز تشکیل می شود. خانم دادستان به خاطر تیر اندازی به او حکم زندان می دهد اما گروه داوری بعد از شنیدن صحبت های وکیل ایلماز، او را تبرئه و آزاد می‌کنند. مژگان خوشحال می شود و منتظر آزادی ایلماز است.

هولیا میخواهد به ملاقات دمیر برود. زلیخا نیز میگوید که میخواهد برود. هولیا قبول نمیکند اما زلیخا بی توجه به هولیا سوار ماشین می شود.
غفور پیش ثانیه آمده ‌و خبر میدهد که ایلماز امروز آزاد می شود.

ایلماز لوازم خود را جمع میکند تا بیرون برود. او قبل از رفتن ای دریچه بند دمیر به او میگوید که آزاد شده است و میخواهد سراغ زلیخا برود. دمیر به شدت عصبی می شود اما نمی‌تواند کاری بکند.

ایلماز دم در زندان هولیا و زلیخا را میبیند.‌ او به زلیخا میگوید که باید با او صحبت کند. هولیا میخواهد به زور زلیخا را داخل ببرد اما زلیخا با او برخورد کرده و بی توجه به او، از ایلماز میخواهد حرف بزند.

ایلماز میخواهد ماجرای نامه را بگوید که همان لحظه تکین از راه می رسد و حرف او را می برد و به او به خاطر آزادی تبریک میگوید و میخواهد او را ببرد. ایلماز به زلیخا میگوید که بعداً با او صحبت میکند.

ایلماز با تکین به خاطر اینکه نگذاشت با زلخیا حعذف بزند دعوا میکند. تکین به او گوشزد می‌کند که باید حواسش باشد و او اصلا به عاقبت کارش فکر نمیکند.

ایلماز می‌گوید که او باید از زلیخا به خاطر فکرهای اشتباهی که کرده و کاری که به خاطر ایلماز کرده طلب بخشش کند‌. تکین می‌گوید که بعدش چه می شود؟ و او اصلا مژگان را در نظر نمیگیرد و باید به فکر زن خودش و احساسات او نیز باشد.

در زندان، هولیا میخواهد به اتاق مدیر برود تا آنجا دمیر را ببیند، اما مدیر میگوید که دادستان جدید اجازه این کار را نمی‌دهد و آنها نیز باید مثل بقیه افراد در سالن انتظار باشند و ملاقات عمومی داشته باشند. هولیا کلافه می شود و زلیخا با پوزخند به او طعنه می زند.

هولیا به ملاقات دمیر می رود و زلیخا به دستشویی رفته است. دمیر بابت اینکه ایلماز نامه را خوانده و هولیا ماجرا را از او پنهان کرده با او دعوا میکند.

او میگوید که غفور مقصر است و باید او را بیرون کند. هولیا که بدون غفور دست تنها است، سعی دارد دمیر را متقاعد کند که کار غفور نبوده است.

دمیر می‌گوید که به هیچ وجه نباید بگذارد که ایلماز و زلیخا یکدیگر را ببینند. مامور زندان میگوید که وقت تمام شده اما دمیر میگوید که میخواهد زنش را ببیند. مامور اجازه نمی‌دهد و دمیر او را کتک می زند. دمیر دوباره به انفرادی منتقل می شود. هولیا از کارهای دمیر کلافه و عصبی می شود.

وقتی زلیخا و هولیا به خانه می روند، وکیل دمیر آمده و برگه حکم دمیر را آورده است. هولیا و زلیخا با خواندن حکم اعدام دمیر شوکه می شوند و حال هولیا بد می شود. وکیل میگوید کسی که شاهد معرفی شده است شرمین است.

ایلماز به خانه می رود و مژگان از آمدن او خوشحال می شود. ایلماز علت زندان رفتن دمیر را می پرسد و وقتی که تکین میگوید که جرم قتل جنگاور دستگیر شده، ایلماز به شدت عصبانی می شود.

شرمین و خطیب در خانه باغ خطیب مشغول مشروب خوردن هستند. کمی بعد زن خطیب به همراه کارگران برای نظافت خانه باغ بی خبر می آید. شرمین سریع پنهان شده و به پشت بام می رود . زن خطیب متوجه می شود که او کسی را آورده و با او دعوا میکند . هولیا به آنجا می رود و سراغ شرمین را میگیرد. زن خطیب میگوید که او آنجا نیست.

ایلماز با خانه دمیر تماس میگیرد و میخواهد با زلیخا صحبت کند. گولتن جواب میدهد و قبل از اینکه زلیخا را صدا بزند، ثانیه تماس را قطع میکند و به گولتن اجازه نمی‌دهد چیزی به زلیخا بگوید.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 146 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 147  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *