خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 152

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

در بیمارستان صدای شلیک می آید. بهیجه و تکین سریع به اتاق بهزاد می روند و می‌بینند که او خودکشی کرده است.

آنها شوکه و ناراحت می شوند. تکین با خانه تماس میگیرد و موضوع را به ایلماز میگوید.

ایلماز نیز شوکه می شود. در شرکت دمیر، هولیا و ارجان مشغول رسیدگی به مطالبات شرکت هستند.

افراد زیادی به شرکت بدهکار هستند اما بدهی خود را پرداخت نمی‌کنند. ارجان میگوید که همه پشت سر خانواده یامان صحبت کرده و می‌گویند که آنها دیگر قدرت سابق را ندارند و به زودی از دور خارج می شوند. هولیا عصبی می شود و میگوید که به همه قدرت یامان را نشان میدهد.

وقتی هولیا به خانه می رود، غفور ماجرای آمدن ایلماز به خانه را میگوید. هولیا با عصبانیت به اتاق زلیخا می رود و با او سر این موضوع بحث میکند.

زلیخا با جسارت با هولیا حرف زده و میگوید که او باید به مراقب خودش ادامه بدهد زیرا شاید او فرار کند. هولیا از حرفهای زلیخا عصبی می شود.

در آشپزخانه گولتن مشغول کار است و با حرص از کارهای هولیا ایراد میگیرد و میگوید که زلیخا بیگناه بوده و ایلماز خودش به آنجا آمده بود و کار هولیا ناحقی است.

هولیا وارد آشپزخانه شده و حرفهای گولتن را می شنود. گولتن ابتدا هول شده اما سپس حرفهایش را تکرار میکند. بعد از رفتن گولتن، هولیا با ثانیه حرف می زند و ثانیه نیز تایید میکند که زلیخا هیچ تقصیری نداشته و ایلماز با تهدید اسلحه داخل آمده و زلیخا از او خواسته تا برود.

هولیا میگوید که شاید این کار نیز نقشه بوده است. اما ثانیه میگوید که از رفتار زلیخا اینطور به نظر نمیرسید.

زلیخا با زندان تماس میگیرد و از مدیر زندان حال دمیر را میپرسد و خواهش میکند که به خاطر زخمی بودن دمیر او را داخل بند ببرند اما مدیر می‌گوید که او نمی‌تواند چنین کاری بکند.

هولیا حرف زدن زلیخا را می شنود. زلیخا به او طعنه می زند که حتما نقشه دارد و در حال اعتماد سازی است.

هولیا از طعنه های او کلافه می شود اما سعی میکند اهمیت ندهد. مدیر زندان به دیدم دمیر در انفرادی می رود و می‌گوید که همسرش تماس گرفته و نگران حال اوست.

دمیر می‌گوید که در تماس بعدی بگوید که حال او خوب است و جای نگرانی نیست. بهزاد در بیمارستان بستری است و وضعیت او وخیم است. بهیجه و تکین در بیمارستان هستند.

کمی بعد ایلماز و مژگان نیز به بیمارستان می رسند. مژگان با نگرانی سراغ بهزاد رفته و حالش را میپرسد. او سپس پیش دکترهای معالج می‌رود.

ایلماز با تکین صحبت میکند و تکین میگوید که او به خاطر باجگیری عده ای که به خاطر عکسها از او مدام پول می‌خواستند خودکشی کرده است.

ایلماز متعجب می شود. مژگان میخواهد به اتاق پدرش برود و او را ببیند. او ایلماز را نیز با خودش به داخل می برد. مژگان با گریه از پدرش می خواهد که زودتر خوب بشود.

بهزاد چشمانش را باز کرده و به زور صحبت میکند و به ایلماز می‌گوید که او پسر خوبی است و سپس مژگان را به او میسپارد و از او قول میگیرد که هرگز مژگان را ناراحت نکند.

سپس میمیرد. مژگان به شدت گریه میکند و ایلماز برای او ناراحت می شود. در خانه هولیا غفور را صدا زده و به او پول میدهد تا به دو نفر از کارگران بدهد، تا همراه او برای تحویل گرفتن پول از یکی از بدهکاران بروند‌

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 153  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *