خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 155

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 155 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 155

ایلماز در حیاط پیش تکین می رود و به او میگوید که نمی‌تواند زلیخا و دردهایی که به خاطر او کشیده را فراموش کند.

تکین میگوید که او باید به دردهایی که باعث می شود مژگان تحمل کند نیز فکر کند. و می‌گوید که او بابت مژگان به بهزاد قول داده است.

ایلماز که از بهزاد بیزار بوده میگوید که قول او به آن مرد اهمیتی برایش ندارد اما این وسط مژگان برای او مهم است. ایلماز در دو راهی بدی مانده است.

هولیا با ارجان صحبت کرده و وقتی میفهمد که ماجرای رشوه گیری دادستان را خطیب به او گفته است، متوجه می شود که او به عمد قصد خراب کردن آنها را داشته و از ارجان میخواهد دیگر با خطیب همکلام نشود.

زلیخا به همراه عدنان برای ملاقات دمیر به زندان می رود.

عدنان در سالن گریه میکند. دادستان آنها را میبیند و زلیخا را داخل اتاق می برد و میگوید که به خاطر داشتن بچه کوچک و باردار بودن، این بار اجازه میدهد که در اتاق ملاقات کنند.

دمیر به اتاق می آید و از دیدن زلیخا و عدنان خوشحال می شود. دادستان عدنان را بیرون می برد تا آنها با هم صبحت کنند. تکین و ایلماز و مژگان به همراه بهیجه به چوکوروا می آیند.

بهیجه وارد شده و خانه را زیر نظر میگیرد و عکس خانواده تکین را روی دیوار می بیند. نظیره برای بهیجه اتاق آماده کرده و مژگان او را به اتاقش می برد‌.

زلیخا به خانه برگشته و عدنان روی تخت مشغول بازی است. زلیخا متوجه یک عقرب روی تخت شده و فریاد می زند. غفور داخل آمده و عقرب را می کشد.

هولیا نگران شده و به زلیخا می‌گوید که سریع حاضر بشود تا به خانه باغ بروند تا غفور خانه را سمپاشی کند. ثانیه نیز وسایل خانه و آشپزخانه را جمع میکند و پشت سر هولیا می رود.

غفور در خانه میماند تا آنجا را سم بزند. خانم دادستان، ژولیده خانم به بیمارستان می رود تا جواب آزمایش خونش را بگیرد.

صباح الدین او را میبیند و به اتاقش می برد و نتیجه را به او داده و میگوید که به خاطر قند خون است. گولتن برای خریدن سم به بازار می رود.

او در بازار ایلماز و چتین را می بیند و احوالپرسی میکنند.

ایلماز از نگاه های چتین می فهمد که او به گولتن علاقه دارد.

او با خنده به چنین طعنه می زند اما چتین با ناراحتی میگوید که گولتن او را نمی‌خواهد.

یکی از افراد هولیا پیش او در خانه باغ آمده و خبر میدهد که شرمین را پیدا کرده است.

هولیا فوری به همراه او سراغ شرمین می رود. زلیخا متوجه می شود که داروی عدنان در خانه جا مانده و از اینکه ثانیه دارو را جا گذاشته است عصبی می شود و از ثانیه میخواهد به خانه برود و دارو را بیاورد. ثانیه قبول نمیکند. زلیخا عصبانی شده و به زور او را میفرستد. او سپس طبقه پایین پیش حامینه می رود.

حال حامینه بد می شود و حالت تهوع و سرگیجه دارد. زلیخا نگران می شود و او را سوار ماشین می کند و به همراه عدنان با هم می روند تا او را به بیمارستان برساند.

شرمین و فسون به همراه زن خطیب در گرمابه هستند. هولیا به آنجا می رود و شرمین با دیدن او جا میخورد.

هولیا به او میگوید که باید شکایت را پس بگیرد و در این صورت به نفع او خواهد بود و به او چیزی خواهد داد.

زلیخا در مسیر حالش بد شده و نگه میدارد . او دل درد شدیدی گرفته و به سمت آب چشمه می رود تا آب بخورد.

او خونریزی کرده و از حال می رود. همان لحظه ایلماز در جاده او را میبیند و پیاده می شود و زلیخا را بغل میکند

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 155 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 156  مراجعه فرمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *