خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 210

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 210 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 210

ثانیه به همراه اوزوم در آشپزخانه مشغول پختن سوپ هستند تا آن را برای زلیش ببرند.

ژولیده با صباح الدین قرار می‌گذارد و به رستوران می روند. او با صباح الدین با تردید و سردی برخورد می‌کند و به او می‌گوید که شرمین به دیدنش آمده و گفته بود که او نباید باعث خراب شدن زندگی آنها بشودو صباح الدین عصبی شده و می‌گوید که شرمین فقط برای خراب کردن زندگی او چنین کاری میکند و زندگی زناشویی آنها سالهاست که پایان یافته است.

با این حال ژولیده متقاعد نشده و حس خوبی ندارد. او حلقه نامزدی را در آورده و به صباح الدین می‌گوید که نمی‌توانند با هم باشند. سپس می رود. صباح الدین به شدت از شرمین عصبانی می شود.

ثانیه و غفور، اوزوم را به بیمارستان می برند تا سوپی که درست کرده است را به مادرش بدهد. حال زلیش زیاد خوب نیست و به سختی نفس می کشد.

غفور اوزوم را برای خرید آبنبات بیرون می برد. زلیش با ثانیه صحبت میکند و اوزوم را به او می‌سپارد. سپس جان میدهد.

ثانیه گریه میکند و از اتاق بیرون می آید. همان لحظه غفور و اوزوم می رسند. غفور از چهره ثانیه متوجه می شود که چه اتفاقی افتاده و ناراحت می شود.

ثانیه به اوزوم می‌گوید که مادرش فرشته شده و به آسمان رفته است. اوزوم ناراحت شده و بی تابی میکند.

مراسم ختم زلیش برگزار می شود و هولیا و دمیر و زلیخا نیز شرکت می کنند. آنها برای زندگی سخت زلیش و همچنین آینده اوزوم ناراحت هستند.

از طرف دمیر، در منطقه چادر نشین، غذا درست میکنند و بین همه پخش میکنند.

شب دمیر یک قرار شام خانوادگی با خانواده افرادی که با آنها قرارداد کاری بسته است دارد.

زلیخا در اتاق عدنان است و می‌گوید که عدنان تب دارد و نگران اوست. دمیر می‌گوید که او مشکل جدی ندارد و بقیه پیش عدنان و مراقب او هستند و از زلیخا میخواهد که زودتر حاضر بشود تا به کلوپ شهر بروند. زلیخا عصبی است و قبول نمیکند و میخواهد پیش عدنان بماند.

هولیا، یکی از دوستان بهیجه که او در این مدت در مورد تکین با او تلفنی صحبت می‌کرد، از استانبول به آدانا آمده و به خانه ایلماز می آید.

ایلماز و مژگان و بهیجه از او استقبال می‌کنند . ایلماز از هولیا میخواهد که به اتاق مهمان برود، اما هولیا می‌گوید که به خانه یکی از اقوامشان می رود و فقط برای سر زدن آمده است.

صباح الدین دم خانه شرمین می رود. او با عصبانیت داخل رفته و با او به خاطر حرفهایش با ژولیده و خراب کردن زندگی او دعوا میکند.

سپس از او میخواهد که دست از سرش بردارد و با عصبنیتع بیرون می رود. شرمین حرصش گرفته و با گلدان محکم به سر خودش می کوبد تا گردن صباح الدین بیندازد.

دمیر به زور زلیخا را وادار میکند که با او به کلوپ شهر برود. زلیخا در راه مدام گلایه میکند و با طعنه با دمیر صبحت میکند.

او اعتقاد دارد که دمیر به عدنان بی اعتنا شده و اگر لیلا مریض شده بود، او را تنها نمی‌گذاشت. او در کلوپ نیز ساکت است و زیاد با مهمانان صحبت نمی‌کند.

شرمین با گریه به کلانتری می رود و می‌گوید که همسر سابقش به خانه او آمده و کتکش زده است. سپس از صباح الدین شکایت میکند.

در کلوپ شهر دمیر و مهمانان مشغول صحبت هستند. کمی بعد، ایلماز و به آنجا می آیند. دمیر با دیدن آنها حرصش گرفته و به بهانه مریض بودن عدنان، از مهمانان خداحافظی میکند و همراه زلیخا می رود.

در خانه ثانیه و غفور مشغول بازی با اوزوم هستند. اوزوم در حین بازی یاد مادرش افتاده و ناراحت می شود. ثانیه او را بغل کرده و دلداری میدهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 210 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 211 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *