خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 213
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 213 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
ایلماز به بیمارستان پیش تکین می رود. تکین هنوز به هوش نیامده است. ایلماز و بهیجه داخل اتاق هستند. کمی بعد مژگان به آنجا می آید. با آمدن مژگان، ایلماز از اتاق بیرون می رود. بهینه حس میکند که بین آنها ناراحتی پیش آمده است.
خطیب یکی از کارگران سابق باغ جنگاور را پیدا میکند که بدهی زیادی بابت قمار دارد. او به آن کرد پیشنهاد میدهد که در ازای پرداخت بدهی او و دادن خرج ماهیانه، او جرم قتل جنگاور را گردن بگیرد.
شرمین و فسون با هم به کافه می روند. فسون میگوید که به خاطر خوب شدن رابطه اش با هولیا، نمیتوانست به کلوپ بیاید و به بهیجه رای بدهد. سپس تعریف میکند که نهار با خطیب در جنگل بوده است و همچنین میگوید که قرار است با خطیب به آنتالیا بروند، زیرا ناجیه میخواهد به روستا برود. ناجیه و دوستش که سر میز دیگری نشسته اند، حرفهای شرمین را می شنوند. ناجیه با عصبانیت بلند شده و با شرمین دعوا میکند و آبروی او را در جمع می برد. سپس بیرون می رود. شرمین عصبی می شود و با فسون از کافه بیرون می رود.
خطیب به راشد یاد میدهد که چه حرفهایی در کلانتری بزند. سپس او را به کلانتری می برد. پلیس ها از راشد اثر انگشت میگیرند. راشد بابت فهمیدن قضیه اسلحه استرس میگیرد.
وقتی خطیب به خانه می رود، میبیند که همه در حال خالی کردن لوازم خانه او هستند. او داخل رفته و متوجه می شود که ناجیه، تمام وسایل خانه را بین زنهای محله تقسیم کرده و خانه خالی شده است. ناجیه با عصبانیت به او میگوید که ماجرای آنتالیا رفتن و قرارهایش با شرمین را میداند، و اگر دوباره چنین کاری را تکرار کند، این بار تمام دارایی هایش را بین همه پخش میکند.
غفور و ثانیه و اوزوم در آشپزخانه مشغول شام خوردن هستند. اوزوم از غفور در مورد بچه هایش سوال میکند و غفور میگوید که آنها بچه ندارند. اوزوم میخواهد که غفور را از این به بعد به جای عمو، پدر صدا بزند. غفور خوشحال می شود. ثانیه به خاطر نداشتن بچه، ناراحت شده و گریه اش میگیرد. غفور او را بغل کرده و دلداری میدهد.
زلیخا در اتاق عدنان است. گولتن پیش او می رود و زلیخا با او در مورد بی اهمیتی دمیر نسبت به عدنان درد دل میکند. سپس از او در مورد اینکه دمیر و هولیا چطور به راحتی به وصلت او و چتین رضایت دادند سوال میکند. او حس میکند چیزی وجود دارد که گولتن از او پنهان میکند. گولتن انکار میکند و سپس سریع به بهانه شیر آوردن برای عدنان از اتاق بیرون می رود.
دمیر در اتاق لیلا را می خواباند و پیش هولیا می رود. او به هولیا میگوید که لیلا برایش با عدنان فرق دارد. هولیا میگوید که این طبیعی است، اما نباید بگذارد که زلیخا متوجه بشود.
ایلماز به بیمارستان می رود تا به تکین سر بزند. بهیجه به آنجا می رود و از ایلماز میخواهد به خانه برود تا استراحت کند.
نیمه شب، هامینه از خواب بیدار شده و بیرون می رود. فادیک متوجه نمی شود. هنگامی که ایلماز به سمت خانه می رود، در کوچه به هامینه برخورد میکند. او سریع پیاده شده و هامینه را به بیمارستان می برد.
وقتی هولیا متوجه می شود که هامینه در اتاق نیست، با نگرانی دمیر را بیدار کرده و سپس به کارگران میگویند که همه مزرعه را بگردند.در این حین ایلماز با خانه دمیر تماس میگیرد و زلیخا جواب میدهد. ایلماز توضیح میدهد که با هامینه تصادف کرده و او را به بیمارستان برده است. زلیخا به حیاط می آید و این خبر را به دمیر و هولیا میدهد. مژگان از دور حرف او را می شنود و از اینکه ایلماز و زلیخا با هم صبحت کرده اند عصبی می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 213 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 214 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم