خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 214
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 214 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
دمیر و هولیا سریع به سمت بیمارستان می روند. زلیخا در خانه تنها میماند. مژگان به خانه دمیر می آید و با طعنه به زلیخا میگوید که عجیب است که زمانی که ایلماز تماس میگیرد، به طور تصادفی زلیخا جواب میدهد . او میگوید که میداند آنها با هم پنهانی در رابطه هستند. زلیخا عصبانی شده و میگوید که اگر چنین چیزی باشد، او میخواهد چه کار کند؟ مژگان از حرف زلیخا عصبی می شود .
در بیمارستان دمیر با ایلماز بحث میکند. ایلماز از اینکه خطر رفع شده خیالش راحت می شود. هولیا بالای سر هامینه میماند و از دمیر میخواهد به خانه برود و پیش زلیخا باشد.
در خانه غفور ، ثانیه و غفور اوزوم را در اتاق می خوابانند. غفور در هال می خوابد و ثانیه پیش اوزوم میخوابد. اوزوم خواب مادرش را می بیند و با گریه بیدار شده و سراغ او را میگیرد. ثانیه و غفور او را آرام میکنند.
بعد از رفتن دمیر ، هولیا پنهانی به اتاق تکین می رود تا او را ببیند. تکین بیهوش است. او دست تکین را میگیرد. همان لحظه بهیجه به اتاق می آید و هولیا سریع دست تکین را رها میکند. بهیجه با هولیا بحث میکند و میگوید که او باعث شد که تکین سکته کند و در عوض خودش تکین را نجات داد. سپس از هولیا میخواهد که دیگر کاری با تکین نذاشته باشد و از این به بعد او نمیگذارد که تکین اذیت بشود زیرا پیش او خواهد بود.
وقتی ایلماز به خانه می رود، مژگان بابت اینکه او با زلیخا صحبت کرده بود به او طعنه می زند. ایلماز عصبی و کلافه می شود.
زلیخا در اتاق عدنان است و به خاطر اینکه حس میکند دمیر به عدنان زیاد اهمیت نمیدهد، خودش بیشتر پیش عدنان می رود و با او درد دل میکند.
روز بعد، هامینه از بیمارستان مرخص شده و به خانه می آید. اوزوم که خیلی دوست دارد سر خاک مادرش برود، به سمت آرامگاه می رود و یک دسته گل نیز میچیند و سر خاک مادرش می برد. ثانیه او را تعقیب کرده و زیر نظر دارد. اوزوم گلها را روی مزار زلیش میگذارد و با او درد دل میکند و به او اطمینان میدهد که حالش خوب است و ثانیه و غفور به او رسیدگی میکنند. ثانیه از شنیدن حرفهای اوزوم گریه اش میگیرد. اوزوم سنگ مزار مادرش را می بوسد.
غفور برای اینکه بدهی خطیب را بدهد، روزها به یک جگرکی می رود و آنجا جگر تمیز میکند و روزانه پول میگیرد.
در خانه دمیر، دمیر با عصبانیت به فادیک میگوید که او در مورد نگهداری از هامینه کوتاهی کرده و باعث این حادثه شده است و او را اخراج میکند. فادیک گریه میکند و میگوید که او خواب بوده و تقصیری نداشته. سپس با گریه به سمت خانه ثانیه می رود. ثانیه و گولتن او را دلداری میدهند. کمی بعد هولیا پیش فادیک می آید و میگوید که با دمیر صحبت کرده و دمیر او را بخشیده است و قرار است یک پرستار برای هامینه بیاورند و فادیک نیز میتواند به آشپزخانه برگردد. فادیک خوشحال شده و هولیا را بغل میکند و از او تشکر میکند.
زلیخا حاضر شده تا عدنان را به دکتر ببرد. دمیر میگوید که چون خودش نمیتواند همراه او برود، گولتن نیز باید همراهش باشد تا دوباره زلیخا و ایلماز به تنهایی با هم روبهرو نشوند. زلیخا از حرف دمیر عصبی می شود. او دم خانه ثانیه می بود و گولتن را صدا می زند تا حاضر شود و با هم بیرون بروند. مژگان زلیخا را میبیند و از او سوال میکند که کجا می رود. زلیخا با حرص و طعنه میگوید که میخواهد سر قرار با ایلماز برود. سپس با حرص از آنجا می رود.
داخل شهر، بهیجه شرمین را میبیند و از او بابت نرفتن به جلسه خیریه و رای ندادن به او گله میکند. شرمین میگوید که او به خاطر رابطه اش با هولیا ناچار شده بود. آنها سپس به کافه می روند و شرمین بین صحبتها، در مورد قتل ارجمند با بهیجه صحبت میکند و میگوید که خواهرزاده هولیا به طرز مشکوکی به قتل رسید و آنها پیگیر نشدند، و حتما قتل کار خودشان بوده و ارجمند به زلیخا نظر داشته است. بهیجه با شنیدن این خبر متعجب شده و به فکر می رود.
در کلانتری، ژولیده از راشد در مورد قتل جنگاور سوال میکند، زیرا اثر انگشت او با اثر انگشت روی اسلحه مطابقت داشته است. راشد میگوید که اسلحه را فردی به نام ایوب که از کارگران جنگاور بوده به او داده بود او نیز از ترس آن را در جنگل انداخته است.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 214 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 215 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم