خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 217
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 217 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
اوزوم به همراه ثانیه حاضر شده و با هم برای رسیدگی به کارهای مزرعه می روند. اوزوم به ثانیه میگوید که میخواهد در آینده دکتر بشود تا مریض هایی که مانند مادرش هستند را خوب کند.
غفور در جگرکی مشغول کار است. شیفت کاری او تمام شده و او قبول نمیکند که اضافه کاری بماند و دستمزدش را میگیرد.
چتین و گولتن به سینما رفته اند. آنها بیرون آمده و مشغول قدم زدن می شوند و مقابل یک مزون لباس عروس می ایستند. غفور هنگام برگشت به خانه، آنها را با هم میبیند و به شدت عصبانی می شود. او پیاده شده و چتین را کتک می زند و گولتن را به زور سوار ماشین کرده و می برد.
در خانه ایلماز، مژگان پیش او آمده و بابت رفتارهایش معذرت خواهی میکند و قول میدهد که دیگر دردسر درست نکند. ایلماز به مژگان پیشنهاد میدهد که پیش روانپزشک برود. مژگان قبول میکند تا پیش همکارش در بیمارستان برود.
غفور گولتن را با دعوا به خانه آورده و داخل اتاق می اندازد. گولتن گریه میکند. غفور با عصبانیت ماجرا را برای ثانیه تعریف میکند و با تهدید میگوید که جنازه گولتن را نیز به چتین که از افراد ایلماز است نمیدهد. ثانیه سعی دارد غفور را آرام کند، اما نمیتواند. او به ناچار ماجرا را برای غفور تعریف میکند. غفور با شنیدن اتفاقی که برای گولتن افتاده، شوکه شده و از ناراحتی نمیداند باید چه بگوید. ثانیه به او میگوید که چتین همه چیز را میداند و با این وجود گولتن را میخواهد.
چتین با عصبانیت سوار ماشین شده و به سمت خانه غفور می آید تا غفور گولتن را اذیت نکند. او در می زند و غفور بر خلاف تصور چتین، به آرامی و در سکوت در را باز میکند و کاری با چتین ندارد. گولتن از اتاق بیرون آمده و چتین را بغل میکند. غفور از خانه بیرون می آید و دم در گریه میکند.
صبح روز بعد، ثانیه به هولیا میگوید که مجبور شده است همه چیز را به غفور بگوید. هولیا ثانیه را سرزنش میکند و میگوید که غفور خبرچین است و حرف پیش او نمیماند و او به همه خواهد گفت که ایلماز ارجمند را کشته است. ثانیه میگوید که این موضوع فرق دارد و به خاطر آبروی گولتن به کسی چیزی نمیگوید.
تکین به کارخانه پیس ایلماز می رود. سفارش موتورهای آبی که ایلماز در ساختشان با شرکت ایتالیایی شریک شده، به کارخانه رسیده است. ایلماز با خوشحالی به تکین میگوید که در این مدت کوتاه، دویست نفر سفارش موتور آب داده اند و آنها به زودی خیلی پیشرفت میکنند. او میگوید که برای سفارش و پیش خرید موتورها به پول خیلی زیادی نیاز دارد. تکین پیشنهاد میدهد که تعدادی از زمین هایش را بفروشند. ایلماز قبول نکرده و میگوید که بهتر است وام بگیرند ، زیرا حالا دیگر وام گرفتن روش جدید اقتصادی است و به نفع آنهاست. تکین قبول میکند.
در شرکت دمیر، ارجان پیش دمیر آمده و به او خبر میدهد که همه در شهر در مورد پیشرفت ایلماز و موتورهای آب صحبت میکنند و بهتر است آنها نیز چنین فعالیتی را شروع کنند. دمیر میگوید که آنها تخصصی در این زمینه ندارند. سپس از ارجان میخواهد که سرش به کار خودش باشد و چنین پیشنهاداتی ندهد.
ایلماز به بانک می رود و درخواست وام میدهد. او در بانک می شنود که قاتل جنگاور پیدا شده و دستگیر شده است. ایلماز از شنیدن این خبر شوکه می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 217 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 218 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم