خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 269

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 269 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 269

هولیا بچه ها را به خانه می برد. زلیخا آنها را به اتاق برده و با گریه و نگرانی برای آنها ابراز دلتنگی میکند. ثانیه پیش زلیخا می آید. او متوجه ماجرای فرار زلیخا و ایلماز شده و برای زلیخا ناراحت می شود.
شب، زلیخا و ایلماز به عمارت کوچک می روند. ایلماز می‌گوید که دوباره فرار میکنند. زلیخا به ایلماز می‌گوید که او نمی‌تواند غم دوری فرزند را برای مژگان بگذارد زیرا میداند که درد بدی است. ایلماز می‌گوید که مژگان آدم بدی است و مشکل روانی دارد. نظر زلیخا این است که مژگان با تمام بدی هایش یک مادر است و پسرش نیز به او احتیاج دارد. ایلماز پیشنهاد میدهد که هر دو طلاق بگیرند. زلیخا می‌گوید که دمیر به هیچ وجه راضی به طلاق نمی شود. ایلماز می‌گوید که آنها تلاش خود را میکنند، و یادآوری میکند که مژگان خودش به او پیشنهاد داده بود که جدا شوند.
هولیا و تکین به قرارگاه همیشگی رفته و در مورد مشکل بچه ها صبحت میکنند. تکین پیشنهاد میدهد که آنها باید عذاب بچه ها را پایان دهند و آنها را راضی کنند که طلاق بگیرند، زیرا این به نفع آینده نوه ها است تا در آرامش بزرگ شوند.
زنان خیریه همه در کلوپ شهر جمع شده اند. وقتی شرمین به آنجا می آید، بهیجه در مورد گردنبند جواهر او سوال میکند و شرمین می‌گوید که دمیر آن را هدیه داده است. بهیجه متعجب می شود‌.
در خانه تکین، مژگان میز شام را آماده میکند. فکرت به خانه می آید. مژگان از اینکه در این مدت فکرت او را فقط در حال دعوا دیده است، معذب است و با فکرت مشغول صحبت می شود. او تمام ماجرای مشکلات خودش و ایلماز و داستان عشق ایلماز و زلیخا را برای فکرت تعریف می‌کند و می‌گوید که ایلماز به او خیانت کرده است، و علت اینکه او مدام دعوا میکند و همه او را روانی میدانند، بلاهایی است که ایلماز و زلیخا سر او آورده اند. فکرت برای مژگان ناراحت می شود. مژگان از اینکه فکرت به حرفهایش گوش کرده از او تشکر میکند.
هولیا به خانه برگشته و نگهبانان دم در را میفرستد تا بروند. غفور از این قضیه متعجب شده و دوست دارد بداند که چرا هولیا چنین کاری کرده است. ثانیه از او کلافه شده و از او میخواهد که دخالت نکند.
کمی بعد دمیر به خانه برمی‌گردد. او برای عدنان و لیلا اسباب بازی خریده. سپس دو دستبند که روی آنها نام و فامیلی عدنان و لیلا حک شده است را به آنها میدهد. زلیخا از این کار حرصش میگیرد، اما میداند که منظور دمیر این است که فامیلی عدنان، یامان است و یامان خواهد ماند.
غفور که از آمدن راشید و کار کردن او آنجا عصبی است، سعی دارد مدام از راشید بدگویی کند و او را خراب کند. ثانیه متوجه نیست غفور شده و اهمیتی به حرفهای او نمی‌دهد.
در خانه تکین همه به خانه آمده و سر میز شام جمع شده اند. ایلماز شروع به صحبت میکند و از همه به خاطر مشکلات اخیر معذرت خواهی کرده و از مژگان نیز به خاطر فشارهایی که این مدت تحمل کرده، معذرت خواهی میکند. سپس می‌گوید که به یپنشهاد مژگان فکر کرده و با او موافق است و آنها باید طلاق بگیرند. بهیجه عصبی می شود. تکین نیز ایلماز را تایید می‌کند و می‌گوید که این بهترین تصمیم برای زندگی آنها و آینده کرمعلی است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 269 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 270 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *