خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 312

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 312 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 312

در جمع کارگران، همه اشاره میکنند که فادیک و راشید به یکدیگر علاقه دارند و آنها نیز باید ازدواج کنند. زلیخا به راشید می‌گوید که باید پیش آنها به خواستگاری بیاید و فادیک را بگیرد. سپس با راشید در مورد مهریه و شیربها شوخی میکند.
زلیخا به اتاق هولیا می رود. ثانیه نیز پیش او می رود. زلیخا به ساعت مچی هولیا نگاه کرده و میخواهد آن را به ثانیه بدهد، اما ثانیه از او میخواهد که ساعت را خودش به دستش بیندازد زیرا برازنده اوست. ثانیه همه لوازم شخصی هولیا را مرتب و دسته بندی میکند. زلیخا پیشنهاد میدهد که آنها را برای مزایده بگذارند و پول آن را خرج خیریه کنند. او سپس یکی از لباسهای هولیا را به ثانیه میدهد تا آن را برای عروسی گولتن بپوشد.
رییس بهداشت برای دادن حکم پزشک ارشد به بیمارستان می آید. همه تصور میکنند که مژگان قرار است حکم رسمی خودش را بگیرد. مژگان با خوشحالی به اتاق پیش رییس بهداشت می رود. او متوجه می شود که برای ریاست انتخاب نشده و شخص دیگری به اسم امید قهرمان قرار است برای پزشک ارشدی بیمارستان به آنها منتقل شود. مژگان ناراحت و پکر می شود. او موضوع را به دکترهای دیگر نیز می‌گوید و آنها نیز ناراحت می شوند، زیرا مژگان تصور میکرد که حتما پزشک ارشد رسمی می شود و بابت این قضیه زحمات زیادی برای بیمارستان کشیده بود.
شب وقتی مژگان به خانه می رود، پیش بهیجه از این قضیه گلایه میکند. بهیجه به او می‌گوید که آنها باید زندگی خود را از چکوراوا جمع کرده و به استانبول بروند. مژگان چنین چیزی را قبول نمیکند و می‌گوید‌ که داغ تکین هنوز تازه است و او نمی‌تواند کرمعلی را از پدربزرگش جدا کند. بهیجه می‌گوید که کرمعلی نوه تکین نیست و او ایلماز را به صورت رسمی فرزند خودش نکرده بود. سپس اصرار میکند که آنها باید حق ارث ایلماز را گرفته و از آنجا بروند.
در خانه زلیخا لباس عروس گولتن را دوخته و سودا با تحسین به آن نگاه کرده و از زلیخا تعریف می‌کند. زلیخا برای او تعریف می‌کند که در استانبول خانواده معروف و پولداری که چیزی را نمی‌پسندیدند، به اسم جوراب چی ها برای دوخت لباس عروس دخترشان پیش او آمده بودند و کار او را پسندیده بودند. سودا با شنیدن فامیلی جورابچی ها چهره اش در هم شده و به فکر می رود، اما چیزی به روی زلیخا نمی آورد.
گولتن آمده و زلیخا لباس را به او نشان میدهد. گولتن خوشحال شده و لباس را تنش میکند. ثانیه آمده و وقتی گولتن را در لباس عروس می‌بیند، خوشحال مچشده و اشک شوق می ریزد.
دمیر تا دیر وقت در شرکت است و بعد به همراه دوستان و همکارانش برای شام بیرون می رود. او در رستوران، زنی که صبح در جاده دیده بود، یعنی امید را میبیند. امید نیز او را نگاه میکند.دیر برای او سر تکان می‌دهد. دوستان او در مورد آن دختر سوال میکنند و دمیر می‌گوید که صبح در جاده ماشین او را تعمیر کرده و شناختی از او ندارد.
در خانه زلیخا با ناراحتی به سودا می‌گوید‌ که دلش میخواست برای فادیک نیز لباس بدوزد اما وقت ندارد و شاید فادیک از او ناراحت باشد. سودا چنین چیزی را انکار کرده و می‌گوید که برای او نیز لباس می خرند. سودا از اینکه در این مدت زلیخا خودش را همسر دمیر معرفی نمیکند از او سوال میکند. زلیخا می‌گوید که او فقط در کاغذ زن دمیر است و نسبتی با او ندارد و قرار بود از دمیر طلاق بگیرد، و حالا نیز تنها دلیل ماندنش در خانه این است که دمیر لیلا را به او نمی‌دهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 312 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 313 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *