خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 321
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 321 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
مژگان از اینکه بهیجه به او فشار می آورد عصبی می شود و با گریه میگوید که از همه طرف تحت فشار است و مادرش نیز نامه فرستاده و قبول نکرده است که مژگان به آمریکا پیش او برود. میگوید که خیلی تنهاست و هیچکس را به جز بهیجه ندارد و از او میخواهد که او را تحت فشار نگذارد. بهیجه مژگان را بغل کرده و دلداری میدهد.
در رستوران، فکرت با دیدن زلیخا و دمیر، با امید تماس میگیرد و به او خبر میدهد که زلیخا و دمیر به رستوران آمده و اگر او برای نزدیک شدن به دمی نجبند، نمیتواند او را از راه به در کند. امید فکر میکند تا نقشه ای بکشد.
زلیخا در رستوران ماجرای نامه را به دمیر میگوید و آن را نشان میدهد. دمیر شوکه و عصبانی می شود و اصرار دارد بداند که چه کسی توانسته وارد شرکت بشود. زلیخا میگوید که نگهبان و منشی هیچکس را ندیده اند. دمیر عصبانی است و میگوید که هرکس که بوده با نامه قصد اخاذی دارد، وگرنه امکان ندارد عدنان چنین کاری کرده باشد. هرچند او دست خط عدنان را تشخیص میدهد، اما میگوید که اگر آن بچه، پسر واقعی عدنان بود حتما به او رسیدگی میکرد. فکرت از دور حرفهای دمیر را شنیده و پوزخند می زند.
امید به خانه می رود و با چکش، لوله آب حیاط را می شکند و سپس بیرون می رود.
سودا به خاطر فادیک با بیمارستان ها تماس میگیرد اما کسی از راشید خبری ندارد.
گولتن مشغول نظافت خانه خود است و ثانیه و فادیک نیز پیش او می روند. کمی بعد مژگان به خانه گولتن آمده و با مقدمه چینی، توضیح میدهد که او به جز آن عمارت دارایی دیگری ندارد و حالا مجبور است عمه خودش را به آنجا بیاورد. او از گولتن میخواهد که تا یک هفته خانه را تخلیه کنند. گولتن و ثانیه شوکه می شوند.ثانیه با عصبانیت شروع به داد و فریاد کرده و میگوید که گولتن فقط دو روز است که عروسی کرده است و این کار او توهین است. مژگان میگوید که چاره دیگری ندارد و دوباره معذرت خواهی میکند و از گولتن میخواهد که زودتر خانه را تحویل بدهند. ثانیه میخواهد به سمت مژگان حمله کند که فادیک و گولتن جلوی او را میگیرند و مژگان بیرون می رود. همان لحظه چتین به خانه آمده و وقتی خبر را می شنود، عصبانی شده و میخواهد موضوع را به تکین بگوید. گولتن اجازه نمیدهد و از چتین و ثانیه میخواهد که موضوع را به تکین و زلیخا نگویند تا دوباره دعوا و درگیری پیش نیاید. او میگوید که مشکلی با اسباب کشی ندارد و به زودی یک خانه دیگر پیدا میکنند.
شب فکرت پیش بختیار است. بختیار حس میکند که فکرت عاشق شده است. فکرت میگوید که او عاشق مژگان شده و نمیتواند به او فکر نکند. بختیار میگوید که حتما مژگان نیز به او علاقه دارد. فکرت میگوید که رابطه ای بین آنها وجود ندارد.
در خانه دمیر همه سر میز شام می روند. امید با دمیر تماس گرفته و با پریشانی میگوید که لوله ای ترکیده و او کسی را برای تعمیر سراغ ندارد. دمیر میگوید که پیشش می رود. او سپس به زلیخا و سودا میگوید که کاری پیش آمده و باید برود.
بعد از رفتن دمیر، سودا دوباره شروع به نصیحت زلیخا کرده و به او میگوید که به دمیر اهمیت بدهد و به او نزدیک بشود و خودش را به خاطر ایلماز عذاب ندهد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 321 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 322 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.