خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 322

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 322 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 322

دمیر به خانه پیش امید رفته و لوله را برای او درست میکند. امید به او پیشنهاد قهوه می دهد و با هم داخل می روند. بعد از صرف قهوه هنگامی که دمیر میخواهد برود، امید از او میخواهد که نرود. سپس اعتراف میکند که از روزی که او ران دیده به او علاقه مند شده است و فقط به او فکر میکند. او جلو آمده و دمیر را می بوسد.
در خانه تکین، مژگان با فکرت سنگین برخورد می‌کند. فکرت به دنبال مژگان تا اتاق می رود و از او میخواهد که با او اینگونه رفتار نکند. سپس دوباره او را می بوسد.
سودا و زلیخا تا دیروقت منتظر دمیر میمانند و سپس می خوابند. دمیر شب را در خانه امید میماند و آنها با یکدیگر می‌خوابند‌‌.
صبح هنگام صبحانه دمیر به خانه برمی‌گردد. زلیخا چیزی نمی‌گوید اما سودا از او سوال میکند که کجا بوده است.‌ دمیر می‌گوید‌ که پیش دوستانش رفته و شب با آنها به هتل رفته است. زلیخا به ظاهر اهمیت نمی‌دهد و به بهانه سر زدن بچه ها به اتاق می رود. کمی بعد شرمین آمده و به زلیخا خبر میدهد که کارهای مزایده انجام شده و عصر مزایده را در کلوپ شهر انجام می دهند و او به همه خبر داده است . زلیخا خوشحال شده و تشکر میکند.
گولتن و ثانیه و غفور مشغول جمع کردن لوازم خانه گولتن هستند.‌انها پنهانی کار می‌کنند تا متوجه متوجه چیزی نشود. سپس با یک وانت کارتون ها را باز زده و به خانه جدیدی که چتین کرایه کرده است ارسال می‌کنند.
هنگامی که دمیر به شرکت می رود، به امید فکر میکند. سپس با امید تماس گرفته و از او خبر می‌گیرد و میخواهد که باز هم او را ببیند. امید نیز قبول کرده و با طعنه می‌گوید که او مانند امید آزاد نیست،اما دمیر می‌گوید که کسی از او حساب پس نمی‌گیرد و میتواند به دیدنش برود.
در بیمارستان بهیجه با مژگان تماس می‌گیرد و خبر عمارت را میگیرد و با حرص می‌گوید که حتما آنها خانه را تحویل نخواهند داد، اما مژگان می‌گوید که آنها افراد خوبی هستند و قرار است به زودی خانه. او تحویل بدهند. کمی بعد چتین به بیمارستان آمده و به اتاق مژگان می رود و کلید را روی میز او می‌گذارد. سپس بدون هیچ حرفی بیرون می رود. مژگان دنبال او می رود تا با او حرف بزند، اما چتین که از مژگان دلخور است به او اهمیت نمی‌دهد و می رود. مژگان از اینکه مجبور شده است آنها را ناراحت کند، دلگیر است.
در کلوپ شهر، همه اعضای انجمن خیریه مشغول چیدن وسایل و لباسهای هولیا هستند تا برای مزایده آماده کنند.
مژگان به دنبال بهیجه رفته و او را به عمارت می برد. بهیجه از اینکه آنها به این زودی خانه را تحویل داده اند متعجب می شود. او دوباره سراغ پول را از مژگان میگیرد. مژگان می‌گوید‌ که پولی در کار نیست و هرچه باشد در دست زلیخا است و نمی‌توانند از او بگیرند. بهیجه با حرص می‌گوید که حالا که زلیخا زندگی آنها را نابود کرده، او نیز زندگی زلیخا را نابود خواهد کرد.
شب مراسم مزایده برگزار می شود. تکین اول از همه یکی از شالهای هولیا را با قیمت خیلی بالایی خریده و بیرون می رود. او شال هولیا را بو کرده و گریه میکند.
صبح روز بعد، بهیجه از عمارت بیرون آمده و حرفهای دو نفر از کارگران را می شنود و متوجه می شود که زلیخا یکی از زمین هایش را که داخل آن یک کلبه بوده، به بهزیستی بخشیده است. بهیجه حدس می زند که شاید پولها آنجا باشند.
سر زمین، بهزیستی افراد خود را برای تخلیه کلبه آورده تا مراسم کلنگ زدی احداث ساختمان پرورشگاه را شروع کنند. هنگامی که ماشین در حال حفاری زمین است،جعبه ای که پولها داخل آن بوده بالا آمده و پولها در هوا پخش می شوند. غفور نیز که آنجاست با تعجب نگاه میکند. بهیجه نیز خودش را به آنجا رسانده و از دور صحنه‌ را میبیند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 322 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 323 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *