خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 328
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 328 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
در خانه زلیخا مشغول حساب و کتاب کردن برای دادن دستمزد کارگران است. سودا میگوید که او باید این کار را به ثانیه بسپارد تا غرور او حفظ بشود زیرا این کار جزو وظایف سرکارگر است. زلیخا به او حق میدهد و سپس ثانیه را صدا می زند تا حساب ها را بررسی کند.ثانیه از نظم دفتر حساب زلیخا تعریف کرده و میگوید که او مانند هولیا منظم است. زلیخا حقوق همه و همچنین ثانیه را افزایش داده. ثانیه قبول نمیکند اما زلیخا میگوید که او مستحق بیش از این است. ثانیه از او تشکر میکند.
ثانیه به حیاط رفته و همه کارگران را صدا می زند و دستمزد آنها را به ترتیب میدهد.
زلیخا سر قرار با عمو شادی می رود. عمو شادی میگوید که به افرادش سپرده تا اطلاعات مرتبط با بهیجه را تکمیل کنند و به زودی خبرها را به او میدهد. زلیخا به او میگوید که مصاحبه عمو شادی با رانندگان تاکسی باعث شد که یک نفر به خاطر پاداش یک میلیون لیره ای، بعد از این همه مدت دم خانه آنها بیاید و به دروغ داستان بگوید، زیرا هولیا با تیر اسلحه نمرده است. عمو شادی میگوید که پاداش بزرگ چنین مسایلی را به وجود می آورد و آنها باید بیشتر دقت کنند.
ثانیه دنبال غفور میگردد. غفور از ترس اینکه با ثانیه رو به رو نشود و توضیحی در مورد بهیجه به آن ندهد، در طویله مانده است. ثانیه او را پیدا کرده و از او در مورد علت باج دادن به بهیجه سوال میکند. غفور ابتدا سعی میکند طفره برود، اما وقتی میبیند که راهی ندارد، به ناچار با گریه و درماندگی به او میگوید که قاتل خطیب است و شرمین آنجا بوده و متوجه شده است و قضیه را به بهیجه گفته و بهیجه از او نامه ای را که برای خطیب نوشته بود به عنوان مدرک دارد. ثانیه شوکه می شود و از اینکه غفور به خاطر طمع پول خطیب باعث مرگ او شده، درمانده می شود. غفور در بغل ثانیه گریه میکند.
فکرت برای شام با بختیار به رستوران رفته و بختیار به او میگوید که مشخص است که عاشق مژگان است. فکرت میگوید که تکین نیز ماجرا را فهمیده است. او تعریف میکند که از عاشق مژگان بودن میترسد و نمیداند باید چه کند. چتین که سر میز دیگری نشسته، حرفهای آنها را شنیده و شوکه و عصبی می شود.
چتین به دنبال گولتن می رود تا به خانه بروند. گولتن متوجه می شود که چتین عصبی است و علت را می پرسد. چتین به ناچار برای او ماجرا را تعریف کرده و از اینکه فکرت زن ایلماز را میخواهد کلافه است. گولتن نیز شوکه می شود.
در خانه دمیر، ثانیه به خاطر غفور ناراحت است. زلیخا علت ناراحتی ثانیه را میپرسد اما ثانیه چیزی نمیگوید. او سر درد را بهانه کرده و بیرون می رود.
غفور در خانه بالای تخت اوزوم رفته و با ناراحتی او را نگاه میکند و از اینکه میخواهد به زندان برود و دیگر بالای سر دخترش نیست، به شدت غمگین است.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 328 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 329 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.