خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 332
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 332 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
بهیجه به دره پرت شده و میمیرد. دمیر و تکین با نفرت از بالا به جنازه او نگاه میکنند. تکین میگوید که او به سزای اعمالش رسید و عدالت الهی اجرا شد. مژگان با فریاد در بغل فکرت گریه میکند.
غفور داخل خانه می رود و از وضعیت به هم ریخته خانه شوکه می شود. او متوجه می شود که پولهایش دزدیده شده و با آشفتگی شروع به داد و فریاد میکند. ثانیه و دیگران به آنجا می روند. ثانیه تصور میکند که مانند دفعه قبل، غفور خودش پول را برداشته است. غفور چنین چیزی را انکار میکند. همان لحظه راشید رسیده و خبر میدهد که بهیجه قاتل هولیا بوده و زلیخا با مدرک این را ثابت کرده است. سپس تعریف میکند که بهیجه به خاطر نداشتن پول با ماشین مژگان فرار کرده و تکین او را گرفته است و سپس قبل از اینکه دمیر او را بکشد، او خودش را به دره انداخته است. آنها همگی شوکه می شوند و می فهمند که دزدی از خانه غفور نیز کار بهیجه بوده است.
داخل شهر، همه در مورد بهیجه صحبت میکنند.
جنازه بهیجه را به بیمارستان منتقل میکنند. امید با دیدن دمیر به او به خاطر پیدا شدن قاتل هولیا، مجددا مرگ مادرش را تسلیت میگوید. دادستان به بیمارستان آمده و میگوید که لزومی به کالبد شکافی وجود ندارد و گواهی فوت را صادر میکنند.او به دمیر میگوید که پرونده قتل هولیا بسته می شود.
دمیر از تکین میخواهد که جنازه بهیجه در چکوراوا دفن نشود. تکین با او هم عقیده است و میگوید که در این مورد با مژگان صحبت میکند. تکین از اینکه تمام این مدت با قاتل عشقش زیر یک سقف بوده به شدت عصبی است.
زلیخا سر خاک هولیا می رود و با او حرف می زند. او میگوید که قاتلش را پیدا کرده و به سزای اعمالش رسیده است. با این حال از اینکه او را از دست داده اند حسرت میخورد. دمیر نیز پیش زلیخا می رود. او از تلاش زلیخا برای پیدا کردن قاتل هولیا تشکر میکند. زلیخا میگوید که هولیا مادر او نیز بوده است.
شب در خانه مژگان با ناراحتی نشسته است. فکرت اصرار دارد که او غذا بخورد و به زور به او غذا میدهد. مژگان با ناراحتی و گریه به فکرت و تکین میگوید که دیگر نمی تواند در آنجا زندگی کند و از اینکه پدر و عمه اش چنین افرادی بودند خجالت میکشد و باورش نمی شود که چنین خانواده ای داشته است. تکین او را دلداری داده و میگوید که او گناهی ندارد و نباید خودش را با آنها یکی ببیند و با بخاطر کار آنجا خجالت بکشد. او همچنین از مژگان میخواهد که بهیجه را آنجا دفن نکنند. مژگان خودش میگوید که قصد دارد بهیجه را به استانبول ببرد. تکین از او معذرت خواهی کرده و میگوید که نمیتواند در مراسم شرکت کند. مژگان او را درک میکند و حق میدهد. تکین میگوید که چتین را همراه او می فرستد تا تنها نباشد. فکرت میگوید که خودش همراه مژگان میرود. تکین قبول میکند.
صبح، فکرت و مژگان به بیمارستان رفته و جنازه را تحویل میگیرند و به سمت استانبول می روند. در مسیر نیز مژگان همچنان درد و دل کرده و فکرت او را دلداری میدهد.
دمیر و تکین هر دو در روزنامه اطلاعیه چاپ کرده و خبر پیدا شدن قاتل هولیا و رسیدن به سزای اعمالش را مطرح کرده اند.
فکرت و مژگان در استانبول سر مزار رفته و در حال تشییع جنازه هستند. مژگان با ناراحتی گوشه ای ایستاده و فکرت او را بغل کرده است. کسی به مراسم نیامده و آنها تنها هستند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 332 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 333 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.