خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 334
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 334 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
شب در آشپزخانه همه مشغول درست کردن غذا برای آمدن امید هستند. کمی بعد امید به خانه دمیر می رسد. سودا و زلیخا از او استقبال میکنند. کمی بعد دمیر به خانه می آید و با دیدن امید در خانه خود جا میخورد. او و امید خودشان را رسمی و عادی نشان داده و دمیر به امید خوشآمد میگوید. امید میگوید که امروز در بیمارستان زلیخا به او برای شام اصرار کرد و او نیز آمده است . دمیر ماجرای ناراحتی قلبی سودا را شنیده و نگران می شود. امید میگوید که چیز مهمی نیست و دارو به او داده است. در آشپزخانه خدمتکاران مشغول خوردن غذا هستند. راشید داخل می آید و میخواهد غذا بخورد، اما فادیک به او اجازه نمیدهد و با عصبانیت او را از آشپزخانه بیرون میکند. سر میز شام، سودا دکمه سر دست های جدید دمیر را دیده و از آنها تعریف میکند. زلیخا میگوید که آقا غضنفر آنها را برای دمیر فرستاده است. امید با لبخندی معنادار به دمیر نگاه میکند. سودا متوجه نگاه های بین امید و دمیر شده و حس بدی پیدا میکند. سودا در مورد خانواده امید از او سوال میکند. امید میگوید که مادرش را از دست داده و پدرش نیز در ازمیر زندگی میکند. در خانه تکین، مژگان و فکرت و تکین در سکوت نشسته اند. مژگان برای خواب به اتاق می رود و فکرت نیز میگوید که کار دارد و میخواهد بیرون برود. فکرت به کارخانه شیر دمیر می رود و شیرفلکه ها را باز میکند تا شیرها بیرون بریزند. وقتی او سرش را بالا می آورد، تکین را روبه روی خودش میبیند که با عصبانیت به او نگاه میکند. در خانه دمیر، زلیخا در مورد انجمن خیریه با امید صحبت کرده و به او پیشنهاد میدهد که به جلسات آنها بیاید تا سرگرم بشود. کمی بعد امید میگوید که میخواهد برود. دمیر میگوید که او را می رساند، اما امید میگوید که خودش ماشین دارد. زلیخا میگوید که شب خطرناک است و بهتر است دمیر او را برساند و فردا ماشین او را برایش می برند. همان لحظه از کارخانه شیر با دمیر تماس گرفته و خبر میدهند که همه شیرها از بین رفته است. دمیر عصبی شده و میگوید که به آنجا می رود. سودا به دمیر شک میکند و حس میکند که او قرار است به خانه امید برود. بعد از رفتن دمیر و امید، زلیخا به اتاق بچه ها رفته و همانجا خوابش می برد. بعد از اینکه زلیخا می خوابد، سودا پنهانی حاضر شده و سویچ ماشین زلیخا را برمیدارد و به سمت عمارت امید می رود. او در می زند و هنگامی که امید در را باز میکند، از دیدن سودا شوکه می شود. شوکه بی مقدمه دمیر را صدا می زند. امید متعجب شده و از او میپرسد که چرا سراغ دمیر را میگیرد. سودا به او میگوید که راهی که او می رود را او خوب بلد است. سپس به امید هشدار میدهد که از دمیر فاصله بگیرد و کاری با او نداشته باشد، زیرا دمیر زن و بچه دارد و او حق ندارد زندگی دمیر را خراب کند. سپس می رود. امید عصبی می شود. دمیر به کارخانه رفته و با دیدن وضعیت عصبانی می شود. او نگهبان را دعوا میکند. سودا به خانه برمیگردد. او هنگام پیاده شدن از ماشین زلیخا، چشمش به نامه افتاده و آن را باز میکند. دمیر بعد از کارخانه به خانه امید می رود. امید دمیر را بغل کرده و چیزی از حرفهای سودا و آمدن او نمی گوید. تکین فکرت را به انبار برده و با عصبانیت از او میخواهد که علت این کارهایش را توضیح بدهد. او فکرت را تحت فشار میگذارد. فکرت که دیگر عصبی و کلافه شده، بلند فریاد می زند و میگوید که او پسر عدنان یامان است. تکین شوکه می شود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 334 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 335 مراجعه فرمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.