خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 220

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 220 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 220

بهار با بی حالی سر روی شانه ی فضیلت خانم گذاشته و به آرامی می گوید: «خدایا تو بهم کمک کن. من دیگه تحمل ندارم. کاری کن چشامو رو به خوشی باز کنم. »

سه ماه بعد، بهار همراه بچه ها برای کمپ کردن به طبیعت رفته اند. بهار یاد حرف های سارپ می افتد که گفته بود در رویاهایش همراه بچه ها به طبیعت رفته اند و لبخند می زند.
جیدا وقتی به محله می رسد و عارف را جلوی قهوه خانه می بیند با خوشحالی به سمتش می رود و در آغوشش می گیرد و می گوید: «عارف آزاد شدی؟ چرا خبر ندادی… »

عارف در حالی که از همیشه هم کم حرف تر شده و واکنش خاصی هم ندارد از جیدا در مورد کار و بار و وضعیت زندگی می پرسد.

جیدا می گوید: «یه کار خوبی پیدا کردم ولی بعد اون اتفاقا دیگه نشد که برم… »

طلعت که از راه می رسد عارف از جلوی قهوه خانه بلند می شود و مغازه را به او می دهد. جیدا از این که او حاضر شده در ازای ماشین مغازه را به طلعت بدهد تعجب می کند. همین که هردو وارد اپارتمان می شوند، زن و مردی مست و خوش گذران از پله ها پایین می آیند.

عارف می پرسد که قضیه چیست و جیدا با حرص می گوید: «اونو از بابات بپرس! » عارف همین که وارد خانه می شود با عصبانیت قضیه مستاجر های جدید را از پدرش می پرسد. یوسف می گوید: «خونه اون یارو رو ساعتی اجاره میدم! حالا که طرف مرده بذار ازش استفاده کنیم. »

عارف با عصبانیت به او می گوید که دست از این کارهایش بردارد.

شیرین پیش ژاله می رود و با نگرانی به او می گوید که نگران پدرش است چون مثل دیوانه ها در خانه انگار که با مادرش حرف می زند و بلند بلند می خندد. ژاله به فکر فرو می رود و می گوید که قضیه جدی است.

یوسف به خانه ی جیدا می رود و به او می گوید که دوباره مثل گذشته باشند و در ازای نگرفتن اجاره می توانند با هم دوست باشند! جیدا لبخند می زند و قبول می کند و از یوسف می خواهد به اتاق برود و لباس هایش را دربیاورد تا خودش را آماده بکند و بیاید. یوسف با هیجان لباس هایش را در می آورد و منتظر جیدا روی تخت می نشیند.

جیدا به اتاق می رود و تمام لباس های یوسف را از پنجره به کوچه پرت می کند و بعد هم یوسف را از خانه بیرون می کند!

بچه ها مشغول بازی در طبیعت هستند که انور از توی چادر بیرون می آید و کنار بهار می نشیند و از او در مورد اینکه آیا هزینه ی تحصیلی ای که نظیر به او داده را قبول می کند یا نه می پرسد. بهار دو دل است و نمی داند باید چه کار بکند.

بعد هم بلند می شود تا برای بچه ها آتش روشن کند اما هربار نمی شود.

بهار با خودش می گوید که باید این کار را بکند و انقدر تلاش می کند تا بالاخره آتش کم جانی درست می کند.

شیرین پیش امره مشغول به کار در کافه است. از طرفی جیدا هم به عارف می گوید حالا که کاری برای انجام دادن ندارد، با امره صحبت می کند تا او را هم به کار بگیرد.

بعد هم به خانه می رود و با امره در این مورد صحبت می کند. امره هم قبول می کند.

جیدا در اتاق آردا متوجه کلاه زنانه و گرانی می شود و به یاد می آورد که در خانه فضیلت وقتی با رائف تنها بود، از روی کنجکاوی کمد لباس ها را باز کرده و این کلاه را روی سرش گذاشته بود و به خودش در آینه خیره شده بود که ناگهان از بیمارستان به او زنگ زده و خبر مرگ سارپ را داده بودند.

جیدا هم با عجله و گریه در حالی که حواسش نیست و کلاه روی سرش مانده انجا را ترک کرده بوده. او تصمیم می گیرد تا کلاه را برگرداند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 220 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 221 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *