خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 248

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 248 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 178

سریال زن قسمت 248

وقتی عارف از اتاق قیسمت بیرون می رود، خم می شود تا بند کفشش را ببندد که منشی قیسمت به قیسمت می گوید: «آقای جم زنگ زدن و گفتن کتشون اینجا مونده. » قیمست هم تایید می کند و می گوید که خودش ان را به او خواهد داد. عارف این را می شنود و مشکوک می شود.

وقتی عارف دنبال ساتیلمیش می رود، ساتیلمیش کمی دیرتر از او به مدرسه میرسد و از پشت سر عارف به او نزدیک می شود و می گوید: «من خیلی وقته کلاسم تموم شده اما تو حواست نبوده! »

و با گفتن این که خیلی گرسنه است، دیگر به عارف اجازه سوال پیچ کردنش را نمی دهد.

عارف او را به کافه می برد و ساتیلمیش بعد از خوردن غذا، با دیدن انعامی که مشتری روی میز دیگر گذاشته، بدون این که شیرین متوجه بشود انعام را برای خودش برمیدارد.

شب شیرین پیش انور می رود و وقتی می بیند حال او گرفته است می گوید: «نکنه آبجیم اینا به دزدیشون اعتراف کردن! »

انور عصبانی می شود و می گوید: «بسه دیگه این کارای حال بهم زنت رو جمع کن و به کسی تهمت نزن! »

شیرین می گوید: «ِکم فکر کن بابا. چرا فضیلت خانم دوتاشونو همزمان اخراج کرد؟! بالاخره واقعیت برملا میشه! »

نور کمی به فکر فرو می رود و مستقیم به خانه ی فضیلت می رود. فضیلت با دیدن او، با خوشرویی انور را به خانه دعوت می کند.

انور می گوید: «فضیلت خانم، وقتی شما بهار و جیدا رو همزمان اخراج کردین، دخترم شیرین گفت به خاطر این که اون دوتا جواهرت شمارو دزدیدن این اتفاق افتاده.

این که نمیتونه حقیقت داشته باشه، درسته؟ » فضیلت قیافه اش توی هم می رود و به او خیره می شود.

انور با عصبانیت جیدا و بهار را به طبقه بالا می برد و شیرین را هم صدا می زند. او که خیلی عصبانی است می گوید: «بزرگترین اشتباه زندگیم. خوب شد خدیجه این روزارو ندید.. »

بهار و جیدا با ناراحتی سرشان را پایین می اندازند و شیرین هم لبخند می زند.

ناگهان انور به سمت شیرین برمی گردد و می گوید: «تو چطور تونستی به خواهرت تهمت دزدی بزنی؟ برو تو اتاقت نمیخوام ببینمت! »

شیرین سعی می کند حرف بزند و قسم می خورد که دزدی کار انها بوده اما انور به او گوش نمی دهد و از جیدا و بهار به خاطر تهمت او معذرت خواهی می کند.

بعد از آن شیرین دوباره پیش انور می رود و می گوید: «بابا باور کن من راستشو میگم. » انور می گوید: «من رفتم با فضیلت خانم حرف زدم. اون جواهراتی که میگی اونا دزدیدن رو بهم نشون داد و گفت همچین چیزی نشده! »

شیرین واقعا جا می خورد و سعی می کند معذرت خواهی بکند اما انور می گوید: «بازی با عزت آدما شوخی کردن نداره! »

و به اتاق خودش می رود. صبح شیرین پیش انور می رود و از او می خواهد بیدار بشود چون از بورک هایی که خدیجه میپخت درست کرده. اما انور حتی به او نگاه هم نمی کند.

ساتیلمیش خیلی خسته است و جیدا متوجه می شود او کمی تب دارد. برای همین به او شربت می دهد و به اتاق دیگر می برد تا بخواباندش.

ساتیلمیش می گوید که نمی خواهد در این اتاق بخوابد اما جیدا او را روی تخت می برد. ساتیلمیش که از تاریکی می ترسد بعد از رفتن جیدا چراغ را روشن می کند و به خواب می رود. بعد هم صبح خودش بیدار شده و شربت سرماخوردگی اش را می خورد.

جیدا پیش فضیلت می رود و حال او را می پرسد. فضیلت او را داخل خانه دعوت می کند و می گوید: «اگه بتونی رائف رو از اتاقش بیاری بیرون ازت ممنون میشم. »

جیدا به سمت اتاق رائف می رود و صدایش می زند. رائف خوشحال می شود و فورا در را به روی او باز می کند.

او از جیدا می پرسد: «مامانم به خاطر جواهرات تورو بیرون کرد؟ » جیدا می گوید که او از حرف های انور اینطور متوجه شده وگرنه فضیلت اصلا چیزی در آن مورد به او نگفته است.

رائف می گوید که آن جواهرات در اصل مال خودش بوده که پدرش موقع مرگ آنها را خریده بوده تا رائف به جای هدیه به زنش بدهد او هم تصمیم گرفته آن را به جیدا بدهد تا با آن بدهی هایش را پرداخت بکند.

وقتی جیدا از اتاق بیرون می رود و فضیلت می شنود که رائف مثل قبل شده، خوشحال می شود و رائف از جیدا می خواهد تا همراه آنها صبحانه بخورد. فضیلت هم به خاطر رائف قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 248 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 249 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *