خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 58

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 58 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 58

شیرین بین حرف های خدیجه و بهار می آید و با دیدن زخم های او جا می خورد و بعد فورا داخل اتاقش می رود.

بهار هم با عصبانیت لباسش را می پوشد و می گوید: «الان لباسای بچه ها رو جمع میکنم و امشب میریم. »

خدیجه شرمنده سرش را پایین می اندازد.

همان لحظه انور به خانه می رسد و نیسان و دوروک به سمت او می روند و با خوشحالی از او می خواهند کیک را نشانشان دهد.

انور تصمیم می گیرد دل بچه ها را نشکند و بعدا حساب شیرین را برسد.

بچه ها از دیدن آن همه بادکنک و هدیه های جورواجور خیلی خوشحال می شوند و بهار با دیدن خوشحالی آنها آرام اشک می ریزد.

بعد هم به آشپزخانه می رود و انور هم خدیجه را به آشپزخانه می آورد و می گوید: «دخترمون یه شیطان دروغگوئه! این تولد تموم شه من میدونم باهاش چیکار کنم! »

خدیجه می گوید که الان آرام باشد و بعدا حرفش را میزنند.

بهار هم رو به انور می گوید که کمی بعد او همراه بچه ها می رود.

انور جا می خورد و می گوید:« اگه قراره کسی بره اون شیرینه! »

خدیجه هم از حرف او عصبانی می شود.

انور پیش بچه ها می رود و بهار به خدیجه می گوید: «یه چیزی خیلی واسم سواله…تو شبا چجوری میتونی بخوابی؟ »

خدیجه به او چشم می دوزد و می گوید: «کی گفته میتونم بخوابم…؟ »

بهار کیک را می آورد و نیسان بعد از فوت کردن شمع ها کادوها را باز می کند.

وقتی بهار می فهمد که انور از طرف خدیجه و شیرین هم هدیه خریده و حتی برای دوروک هم هدیه ی کوچکی گرفته بغض می کند و انور را در آغوش می گیرد و از او تشکر می کند.

انور هدیه اصلی که یک دوچرخه صورتی است را به نیسان می دهد و او را خیلی خوشحال می کند.

حکمت جلوی برشان را می گیرد و از او می خواهد در خانه جیدا را بزند تا او در را باز کند و بتواند او را ببیند.

برشان می گوید که خبری از او ندارد و حکمت برای این که او را تحریک کند می گوید: «جیدا دیگه الان با بهار صمیمیه. تو خونشون دیدمش. خیلی با هم خوب بودن. حتی عارف دست تو دست بهار بود. جیدا گفت قراره ازدواج کنن! شاهدشونم جیدا قراره باشه! »

برشان از عصبانیت چشمانش پر از اشک می شود و به جیدا لعنت می فرستد و می گوید: «میدونی الان جیدات کجاست؟ خونه یوسفه! حتی تو آغوششه. »

حکمت دیوانه می شود و در خانه یوسفو می زند و وقتی او را می بیند اسلحه به رویش می کشد.

جیدا هم از اتاقی بیرون می آید و می گوید: «اونجوری که تو فکر میکنی نیست. زنش الان مرد. منو صدا کرد بیام پیشش. » حکمت قانع می شود.

از طرفی برشان وقتی عارف را می بیند به سمت او می رود و می گوید: «تو چشمام نگاه کن و بگو که دوسم نداری تا برم! »

عارف که انگار حواسش جای دیگری است چیزی نمی گوید و جیدا لبخند می زند.

عارف به خودش می آید و می گوید: «تو چی میگی هان؟ مامانم مرد! »

بعد از اینکه بچه ها خوابیدند، انور، بهار و شیرین و خدیجه را صدا می زند و رو به شیرین با عصبانیت می گوید: «تو حاضری هرکاری کنی تا خواهرتو از اینجا بندازی بیرون نه؟ وقتی که ما نگرانت بودیم تو داشتی تو دیسکو میرقصیدی! »

بعد هم مقابل چشمان متعچب خدیجه عکس ها را به سمت شیرین پرت می کند.

خدیجه ناباورانه به عکس ها خیره می شود و شیرین که اشک می ریزد می گوید: «من ترسیدم بهتون بگم. اون شب لونت منو زد. خیلی مست بود و به سمتم حمله کرد و وقتی مقاومت منو دید منو زد. صبحش از کارش پشیمون بود و ازم قول گرفت به کسی چیزی نگم… »

انور خیره به شیرین می ماند و بعد هم چسب زخم سر او را می کند و می گوید: «همش دروغه. زخمی نیست! »

گریه شیرین شدت می گیرد و خدیجه آتل دست او را باز می کند و کبودی های فیک او را پاک می کند و از او می پرسد که چرا؟

شیرین با صدای بلند رو به بهار می گوید: «چون از اینکه اون اینجا باشه متنفرم! چون از اینکه اون بهت بگه مامان متنفرم! بدم میاد از اینکه هربار بابام اونارو میبینه خنده میاد رو لباش. مامان وقتی تو بهش لبخند میزنی من میخوام بکشمش! چون میدونم اونو بیشتر از من دوست داری و تحمل اینو ندارم ! »

خدیجه سیلی محکمی به او می زند و شیرین بعد از اینکه گریه اش به هق هق تبدیل شد مادرش را در آغوش می گیرد و معذرت خواهی می کند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 58 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 59 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *