خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 60

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 60 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 60

جیدا دوستش نرمین را پیش انور می آورد تا برای او هم لباس بدوزد.

انور معذب می شود اما به ناچار قبول می کند.

همان موقع بهار همراه بچه ها از راه می رسد و جیدا می گوید که برای کمک به مراسم مادر عارف می رود و بهار هم با او همراه می شود.

وقتی به خانه یوسف می رسند، برشان در را باز می کند و با دیدن بهار جا می خورد اما به روی خودش نمی آورد و بعد هم با آب و تاب برای دخترها تعریف می کند که عارف به خاطر او اکرم را کتک زده و در ادامه ی حرفش رو به بهار می گوید: «اون هنوزم دوسم داره پس تو دیگه زیادی امیدوار نشو! »

بهار با تعجب به او نگاه می کند و بعد از رفتن او به جیدا می گوید: «این چرا هی میگه عارف عارف! من که با عارف کاری ندارم. »

جیدا می گوید: «تو کاری نداری ولی شاید عارف باهات کار داشته باشه! »

بهار با تعجب به او نگاه می کند و می گوید: «مزخرف نگو جیدا! آدم به اون خوشتیپی! با زنی مثل من چیکار داره. زنی با دوتا بچه که از فقر چیزی ندارن بخورن و مریضم هست.. میخواد چیکار؟ »

جیدا چیزی نمی گوید و وقتی هردو پشت سرشان را نگاه می کنند عارف را می بینند.

بهار به او تسلیت می گوید و حالش را می پرسد.

عارف می گوید: «خلاص شد. زندگی اونجوری زندگی نیست. برای همین من زیاد ناراحت نشدم. خوشحالم شدم حتی… ولی بابام خیلی ناراحت شد که انتظارشو نداشتم…»

عارف زیر گریه می زند و بهار هم او را در آغوش می گیرد و گریه می کند و او را دلداری می دهد.

برشان این صحنه را می بیند و ناراحت می شود و وقتی برای مهمان ها چایی می گیرد و به جیدا می رسد، جیدا می گوید:« دیدی تا گفتم بهار اینجاست، عارف چجوری خودشو رسوند؟ »

برشان عصبانی می شود و سینی چایی را روی پای او می اندازد و پای جیدا می سوزد.

شب وقتی بهار می خواهد به خانه برگردد، عارف او را می رساند و برشان چشمانش پر از اشک می شود.

و بعد بیرون رفته و به عکس های قبلا خودش و عارف نگاه می کند و گریه می کند.

جیدا او را می بیند و دلش به رحم آمده و کنارش می نشیند و نوازشش می کند.

عارف در ماشین از بهار می پرسد:« چرا تو آشپزخونه اونجوری گفتی؟ یه زن و مریض و بی پول… به نظر من اونجوری نیست. من کسی مثل تورو ندیده بودم تا حالا… قلبی از طلا داری و اشتباه هم برداشت نکنی ولی خیلیم خوشگلی. »

بهار لبخند ملیحی می زند و چیزی نمی گوید.

بهار وقتی به خانه می رسد انور به او می گوید که دوروک شلوارش را خیس کرده.

شیرین فورا به نیسان خبر می دهد که شب را به گوش به زنگ باشد و حرف های بزرگترها را گوش کند و او هم قبول می کند.

بها رو به انور و خدیجه می گوید: «من میتونم ازتون یه چیزی بخوام؟ نیسان و دوروک خیلی حساسن. معلومه دوروک یه چیزایی حس کرده که جاشو خیس کرده چون تا حالا این اتفاق نیفتاده بود. میدونین مدت درمان من خیلی طولانی و سخته ولی من میخوام بچه ها چیزی نفهمن و تحت تاثیر این دوره قرار نگیرن. اگه هم من نتونستم از این بیماری زنده بیرون بیام… اون موقع بچه هارو به شما میسپارم. بهم قول میدین؟ »

خدیجه چشمانش پر از اشک می شود و می گوید که از این حرف ها نزند.

نیسان که همه چیز را شنیده ناراحت می شود و بعد با عصبانیت از اتاق بیرون آمده و رو به مادرش می گوید: «تو دروغگویی! ازت متنفرم. همتون بمیرین. تو هم بمیر. اگه منو دوست داشتی نمیمردی. »

بهار با گریه او را بغل می کند تا آرامش کند.

دوروک هم با ناراحتی خود را به آغوش بهار می رساند و می گوید: «چرا نیسان گفت مامانم میمیره؟ »

نیسان می گوید: « خاله م گفت حرفای بزرگترهارو گوش بده. »

بهار عصبانی می شود اما سعی می کند خودش را آرام کند و رو به بچه ها می گوید: «شمام دلتون برای خونه تنگ شده؟ من دلم خیلی تنگ شده واسه خونمون. پس ما الان وسایلمون رو جمع میکنیم و میریم و دیگه اینجا نمیمونیم باشه؟ »

خدیجه اعتراض می کند و بهار می گوید: «دیگه اینجا نمیمونیم چون بچه ها به حد کافی اذیت شدن و من بیشتر از این طاقت ناراحتیشون رو ندارم. »

انور از دست شیرین عصبانی و ناراحت است و می گوید: «من همراهشون میرم تا مراقبشون باشم.. »

آنها وسایلشان را جمع می کنند و خدیجه اشک می ریزد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 60 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 61 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *