خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 64

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 64 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 64

شیرین برای لحظه ای تصمیم می گیرد که خودکشی کند اما بعد پشیمان می شود و پیش خدیجه می رود.

خدیجه به او می گوید: «میدونستم نمیکنی. چون خودکشی های قبلیتم یه دروغ بود که منو اذیت کنی. میدونی الان با خودم چی میگم؟ که خدایا من چه گناهی کردم که همچین بچه ای بهم دادی! »

شیرین گریه می کند و از مادرش معذرت خواهی می کند اما خدیجه حتی به صورت او هم نگاه نمی کند.

سارپ همراه پیریل و پدر او در رستورانی نشسته اند و وقتی پدر پیریل می پرسد که چرا از آمریکا به استانبول برگشتید؟

سارپ می گوید: «من اونجا یه بی قراری حس می کردم. حالا که اومدم اینجا حداقل اون بی قراریه همراهم نیست… »

بعد هم بلند می شود و می رود.

پیریل از اینکه ژولیده بهار را دیده است ابراز نگرانی می کند و پدرش به او اطمینان می دهد که مشکلی پیش نخواهد آمد.

بهار شب ها را درد می کشد اما به روی خودش نمی اورد و با کمک قرص سعی می کند بخوابد.

از طرفی هم فکر درد کشیدن های بهار ژاله را بی خواب کرده و او به موسی می گوید: «فکر نمیکردم درد کشیدنای بهار به خاطر بیماریش انقد زود شروع بشه. حتی جواب آزمایشای خدیجه هم به بهار نمیخوره و باید از کس دیگه آزمایش بگیریم تا زودتر عمل پیوند مغز استخوان رو انجام بدیم. من میدونم چجوری از شیرین تست بگیرم! »

صبح حکمت به آپارتمان بهار می آید و جیدا با دیدن او عصبانی می شود و می گوید که چرا باز سر و کله اش پیدا شده؟

حکمت می گوید: «من به خاطر تو نیومدم اومدم خیاطم رو ببینم. »

او به خانه بهار می رود و به انور اطمینان می دهد که مشتری ثابت او شده و حتی برایش چرخ خیاطی هم پیدا می کند اما انور می گوید که به چرخ خیاطی خودش عادت کرده و نمی تواند با چرخ خیاطی دیگری به این زودی خوب کار کند.

بعد هم حکمت از او می پرسد که با جیدا صحبت کرده؟

انور می گوید: «آره ولی نمیخواد برگرده. »

حکمت به بهار می گوید: «تو با جیدا صحبت کن چون بهت اعتماد داره.»

بهار می گوید: «به من اعتماد داره چون من همیشه خوبیشو میخوام. نمیخوام با تو برگرده چون تو چیزی باب میلت نباشه آدمارو تهدید میکنی. تو چند بار جیدارو کتک زدی؟ من نمیخوام دیگه جیدارو کتک بزنی. نمیخوام بچه هام این چیزارو ببینن. برای همین اصلا امکان نداره برم به جیدا بگم با حکمت آشتی کن! »

حکمت کمی عصبی می شود اما چیزی نمی گوید. ژاله و موسی مادرهایشان را دعوت کرده اند تا موضوع جدا شدنشان را به انها بگویند.

مادرها وقتی این خبر را می شنوند به طرفداری از بچه ی خودشان با هم درگیر می شوند و ژاله و موسی سعی می کنند آنها را جدا کنند.

بورا از دور این صحنه را می بیند و بغض می کند.

خدیجه دیگر تصمیم گرفته کاری به کار شیرین نداشته باشد و نه برایش صبحانه آماده می کند و نه جتی ناهار.

او ناهار می پزد و به خانه بهار می برد.

شیرین از این کار او عصبانی می شود.

بهار وقتی خدیجه را می بیند زیاد روی خوشی به او نشان نمی دهد.

او با بچه ها وقت می گذراند و دوباره دلشان را به دست می اورد.

پدر پیریل کسی به اسم منیر را صدا می زند و از او می پرسد که چرا هنوز بهار و بچه هایش زنده هستند؟

منیر دستپاچه می شود و فقط می گوید که نمی داند چطور چنین چیزی ممکن است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 64 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 65 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *