خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 75

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 75 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت 75

یلز با عصبانیت سراغ عارف می رود و به او می گوید: «به خاطر شماها بهار بهم صبح زنگ زد و گفت که دیگه دوستی به اسم من نداره. من میخواستم بهش بگم ولی شما مانعم شدین. » و زیر گریه می زند.

کمی بعد به دیدن جیدا می رود و بهار با دیدنش از او می خواهد که بایستد تا با او حرف بزند.

او به ییلز می گوید: «تو اینجا چیکار میکنی؟! من نمیبخشمت و دیگه ام باهات حرف نمیزنم. تموم شد. »

ییلز گریه می کند و بهار او را تنها می گذارد.

سیف الله حکمت را صدا می زند و به او می گوید: «از این به بعد اون زن رو نمیبینی! از این به بعد دختر منو به هیچ وجه اذیت و ناراحت نمیکنی! امشب دخترم رو برمیداری و به کاباره میای! الانم هیچی نمیگی و از اینجا میری بیرون! »

حکمت بدون حرفی می رود. وقتی عارف می فهمد که بهار انور را بیرون کرده، با خوشرویی او را به خانه ی خودشان می آورد تا با آنها بماند.

یوسف به این کار او اعتراض می کند و عارف به او توجهی نمی کند.

شب که جیدا آماده می شود تا برنامه اش را در کاباره اجرا کند ناگهان حکمت را می بیند که کنار زنش نشسته و سیف االله هم سر میز انها و کنارشان نشسته است.

اما به روی خودش نمی آورد و کمی بعد سیف الله آهنگ مخصوص حکمت و عمران را درخواست می دهد و جیدا به ناچار شروع به خواندن می کند.

پیریل از سارپ می پرسد که بلیط ها را خریده؟

و سارپ با بی میلی می گوید: « خریدم. یه هفته دیگه میریم. »

پیریل خیلی خوشحال می شود.

عمران از پدرش می خواهد که جیدا را هر هفته به خانه شان بیاورند تا بخواند.

سیف الله هم قبول می کند.

حکمت از این که جیدا با آن سر و وضع مشغول خواندن و رقصیدن است عصبی است.

عارف و انور به میخانه ای می روند و با هم می نوشند.

انور از عشقی که به خدیجه دارد می گوید و اضافه می کند که بعدا سختی هایی که در راه رسیدن به هم کشیده اند را تعریف خواهد کرد.

بعد هم از عارف می پرسد که کسی را دوست دارد؟

عارف با مکث می گوید: «آره. خیلی دوسش دارم. ولی مال ما شدنی نیست. »

انور از او می خواهد که به این زودی جا نزند و باز از عشقش به خدیجه می گوید و عارف با لبخند می گوید: «معلومه خیلی دلتنگ زن داداش شدی. پس چرا ولش کردی اومدی اینجا؟ »

انور می گوید: «چون تو دنیا فقط یه چیز مهمتر از عشق برام وجود داره و اونم عدالته. »

بهار بچه ها را پیش جیدا می گذارد و بعد هم به خانه خدیجه می رود تا با شیرین صحبت کند.

اما سر راهش انور را می بیند به او می گوید: «به خاطر همه خوبی هایی که در حقم کردی ممنونم. ولی من نمیخوام اینجا ببینمت. »

انور می گوید: «من با شما نمیمونم که. دیشب پیش جیدا موندم و بعدشم پیش عارف موندم تا یه جایی برای خودم پیدا کنم. »

بهار می گوید: «یعنی چی؟ تو خونه داری دیگه برو پیش مامانم. »

انور می گوید: «من که بچه نیستم میتونم خودم تصمیم بگیرم بهار. » و بهار به او حق می دهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 75 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 76 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *