خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 74

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 74 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 74

کوزی در حالیکه تغییر چهره داده و از عینک و کلاه استفاده می کند، با دخترهایش منتظر تولین هستند.کوزی دودل است و باز هم منصرف می شود، ولی دخترها می گویند که راه رسیدن به یبلدیز از تولین می گذرد و باید مدارک تا یکماه دیگر به دستش برسند.تولین با چمدانش از راه می رسد و دخترها به استقبالش می روند و با او احوالپرسی می کنند.
دخترها به گرمی از او استقبال کرده و از او تعریف می کنند.وقتی او می خواهد به هتل برود آنها می گویند که اجازه نمی دهند او به هتل برود و کوزی می گوید که او یک خانه اضافی دارد که می تواند در اختیارش بگذارد.کوزی و تولین و دخترها با هم می روند.
ییلدیز در آشپزخانه به امینه کمک می کند.امینه با لبخند به ییلدیز می گوید که او همیشه آرزوی چنین روزی را داشته است که کوزی و ییلدیز بهم برسند و او عروسش باشد. ییلدیز امینه را بغل می کند.بویراز و قمر هم آنجا می آیند .قمر ادعا می کند که حسودی اش می شود .مادرش ،او را هم بغل می کند.سپس کوزی و دخترهایش می آیند و جلو رفته و همه آنها کنار هم ، همدیگر را بغل کرده و احساس خوشحالی می کنند.
امینه به دخترها می گوید که برایشان جهاز درست کرده و همراهش بیایند تا جهازشان را نشان بدهد.
کوزی و ییلدیز تنها می مانند.کوزی می گوید که مشتاق بوسیدن او است.ییلدیز در جواب می گوید که حالا که پدرش آنها را ول کرده و شرایط آماده است ، بهتر است که به خانه ییلاقی او بروند تا تنها باشند و او را ببوسد.کوزی که غافلگیر شده، بهانه می آورد که عمر آنجا است.ولی ییلدیز می گوید که طبق گفته فریده،‌عمر به آنتیپ رفته است.کوزی باز بهانه کثیفی آن خانه را می آورد.ییلدیز می گوید که خودش آنجا را تمیز می کند.سرانجام کوزی می گوید که قبل از ازدواج بوسیدن همدیگر کار درستی نیست.دییلدیز تعجب می کند و می گوید که حتما او سرش به جایی خورده است.
ییلدیز آماده بوسیدن می شود و جلو می آید.کوزی به سختی خودش را کنترل می کند و باز می گوید که قبل از ازدواج اینکار نمی شود و او قبلا هم می خواست ییلدیز را امتحان کند و ادعا می کند که او هم یک مرد باعفت است و تا قبل از خطبه عقد،‌او را نمی بوسد و او باید به کوزی جدید عادت کند و ببیند که چقدر مرد صبوری است.کوزی با دلشکستگی از آنجا می رود.
ییلدیز به حرفها و حرکات او مشکوک شده و می گوید که حتمان کوزی یک غلطی می کند و اگر اسم او ییلدیز است، موضوع را می فهمد.
صفر برای ناهیده در اتاقش شیرینی غایفه می برد و می گوید که خودش آن را درست کرده است.ناهیده بخاطر علاقه و توجه زیاد صفر به کوزی ، از او دلخوری دارد و فکر می کند که صفر با کوزی بیشتر از او وقت گذرانی می کند.صفر هم از بی توجهی او به خودش گلایه می کند.صفر می خواهد او را ببوسد که امینه در را باز می کند و آنها را می بیند.او عذرخواهی کرده و می رود.ناهیده می گوید که آنجا راحت نیست .صفر می گوید که اگر منتظر بخشیدن یاشار باشند، خیلی طول می کشد.ناهیده می گوید که به یک جای آرام و ساکت احتیاج دارد.
دخترها کوزی را آماده می کنند و لباسهای او را اتو کرده و موهایش را هم درست می کنند تا او به قرار شام با تولین برود.کوزی باز هم می گوید که بهتر است از این برنامه منصرف شوند و به او خبر بدهند که پدرشان مریض شده است.
فریده می گوید که اگر نرود و نتواند مدارک بدست بیاورد،‌باید همیشه از دور ییلدیز را تماشا کند.کوزی فکر می کند که با این کار به ییلدیز خیانت می کند. دخترها می گویند که در واقع او برای رسیدن به یبلدییز، خودش را فدا می کند. سرانجام کوزی می گوید که این کار را برای عشق ” ییل کوز” ‌‌(ییلدیز و کوزی) انجام می دهد.دخترها به او عطر و ادکلن می زنند و او را آماده می کنند‌.فریده می گوید که ییلدیز خواب است و زودتر بروند.در همین موقع ییلدیز می آید و می پرسد که خیر است و آنها کجا می روند؟ آنها گیر افتاده و نمی دانند چه بگویند. ییلدیز می پرسد که با آن تیپ شیک و بوی ادکلن کجا می روند؟ آنها انواع بهانه ها را می آورند و می گویند برای خرید می روند. ییلدیز می گوید پس او هم‌ با آنها می آید.آنها غافلگیر شده اند و سرانجام گوکچه می گوید که آنها می خواستند برای او یک کار سورپرایزی آنجام دهند که دو سه روز دیگر بفهمد. ییلدیز با این حرف قانع می شود و می گوید که سورپرایز را دوست دارد و در اینصورت آنها بروند.
کوزی از اینکه مجبور است به ییلدیز دروغ بگوید ، ناراحت است و به آنها می گوید که اگر ییلدیز این مساله را بفهمد،‌خودشان باید جواب بدهند.
آنها به یک رستوران می روند که قبلا رزرو کرده اند.تولین آنجا می آید و کوزی با تظاهر کردن سعی می کند که رفتار مناسبی داشته باشد.بعد از چند دقیقه، دخترها می گویند که درس دارند و باید بروند. بعد از رفتن آنها کوزی و تولین تنها می مانند.کوزی می گوید که منظورش از دعوت او، بهتر شناختن او است.
تولین مجذوب کوزی شده است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 74 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 75 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *