خلاصه داستان سریال ترکی ستاره شمالی قسمت 84

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ستاره شمالی قسمت 84 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ستاره شمالی قسمت 25

سریال ستاره شمالی قسمت 84

در دادستانی،‌ییلدیز در برابر اتهامات وارده،‌سکوت می کند و به سوالات جواب نمی دهد.دادستان دستور دستگیری او و انتقالش به دادگاه را می دهد.ییلدیز را به دادگاه می برند و از او در مورد اتهامات، سوال می کنند‌. او می گوید که از قانون حق سکوت استفاده می کند.قاضی می گوید که در صورتی که از خودش دفاع نکند،‌او را به زندان می فرستند.وکیل ییلدیز به او توصیه می کند که اینکار را نکند و می خواهد با او حرف بزند.او به قاضی می گوید که موکلش در شوک است.ییلدیز آنها را رد کرده و ادعا می کند که نظرش قطعی است.دادگاه حکم را صادر می کند.
کوزی و صفر به دادگاه می روند و می بینند که بعد از اتمام جلسه به دستهای ییلدیز دستبند می زنند.
وکیل می گوید که او از حق سکوت استفاده کرد و اتهامات را رد نکرد.کوزی می گوید که چتین را روحی زده است.ییلدیز به صفر می گوید که او بخاطر خودش یک نفر دیگر را نمی فروشد و روحی بخاطر او چتین را زده است و او را لو نمی دهد. به نظر کوزی،‌اینکار آدم فروشی نیست و عین حقیقت است. و او با اینکار، کل زندگیش را نابود می کند‌ییلدیز می گوید که او همه زندگیش را در اسکله آتش زده است و بخاطر منفعت خودش،‌بقیه را بدبخت نمی کند.
کوزی می گوید هرکاری می خواهد بکند، ولی او را از زندان در می آورد.او به وکیل اطلاع می دهد که می خواهد شهادت بدهد‌ که چتین را روحی زده است.
وکیل شاهد دیگری را هم می خواهد و کوزی می گوید که خواهرش و شعله هم آنجا بودند.
وکیل اضافه می کند که در جلسه ی بعدی باید اظهارات آنها را ضمیمه پرونده کند.وکیل می گوید که باید اسلحه روحی را پیدا کنند و به آزمایش بدهند. صفر می گوید که او اینکار را می کند.
امینه سردرد دارد و دخترها نگران هستند که کوزی،‌چتین را بزند.ناهیده می آید و می گوید که یک خبر خوب و یک خبر بد دارد. او ابتدا می گوید که ییلدیز را به اتهام زدن چتین برده اند.همه ناراحت می شوند.‌که چرا این اتهام را قبول کرده است‌‌؟ خبر خوب هم در مورد کوزی است که می گوید کوزی قاتل نشده و صفر سر وقت مناسب رسیده و جلوی ارا گرفته است.همه خوشحال شده و شکر گزاری می کنند.
ییلدیز را به داخل زندان می برند.زندانیان به او خوشامد گفته و یکی از آنها تخت ییلدیز را نشان می دهد و خودش را بهار معرفی می کند.دخترک کوچکی هم بین آنهاست.
کوزی و صفر به قایق ییلدیز می روند و روحی را پیدا می کنند.کوزی به او می گوید که باید تسلیم شود و اعتراف کند که چتین را زده است.
روحی تعجب می کند که چرا ییلدیز به پلیس نگفته که روحی چتین را زده است. کوزی می گوید که چون او بخاطر ییلدیز ابنکار را کرده، ییلدیز هم می خواهد از روحی محافظت کند.روحی اسلحه اش را آورده و به آنها می دهد تا به پلیس تحویل بدهند.کوزی به او توصیه می کند که اگر زودتر تسلیم شود،‌حداقل مجازات را خواهد داشت ولی روحی می گوید که نمی تواند زندان را تحمل کند و فرار می کند، و آنها اسلحه را تحویل بدهند تا ییلدیز آزاد شود.
یاشار به مغازه لبنیاتی می رود.شکرو و اسما آنجا هستند.او به آنها خبر می دهد که به روحی بگویند که خودش را تسلیم کند و دخترش را بدبخت نکند.
در این موقع شرف آنجا می آید.یاشار از او می پرسد که چتین کیست؟ شرف می گوید که او دنبال پسر و نوه او است.یاشار می گوید که باید از دخترش در مقابل کوزی و دشمنانش محافظت کند. و به چتین نشان بدهد که تهمت زدن به دخترش یعنی چه. شرف به او می گوید که هر کاری بخواهد بکند، با هم انجام می دهند.آنها تصمیم می گیرند که او را بدزدند. آنها پیش پنبه می روند.پنبه می گوید که قسم خورده است که به کسی اتر ندهد.شرف می گوید که چتین را باید خودشان مجازات کنند.پنبه وقتی می فهمد که چتین را باید بدزدد، قبول می کند.او می گوید که به چند نفر همکار نیاز دارد.
کوزی سراغ شعله می رود و از او می پرسد که چقدر به تولین پول داده است؟ شعله موضوع را انکار می کند.کوزی فیلم ملاقات او با تولین را نشان می دهد.کوزی به او می گوید که سرانجام مدارک را از چتین می گیرد و به او پیشنهاد می کند که طلاق توافقی بگیرند و مدارک را قاطی نکنند.چون بفکر دخترهایش است و در هر حال او مادرشان است و او حداقل رویی داشته باشد که به دخترهایش نگاه کند.
در زندان زنها با ییلدیز حرف می زنند و از او درمورد اتهامش می پرسند.ییلدیز از زندگی خودش و کوزی تعریف می کند.
پنبه در لباس پرستار وارد اتاق چتین می شود و او را با اتر بیهوش می کند.سپس شکرو و شرف با یاشار در لباس سرپرستار وارد اتاق می شوند و سه نفری او را از اتاق خارج می کنند.آنها در آسانسور چتین را تحویل عمر و پدر عثمان، آقا بدری ، می دهند.عمر و آقا بدری او را داخل تابوت می گذارند و از بیمارستان خارج می کنند. دم در ، عثمان با امین با ماشین منتظر هستند و تابوت را داخل ماشین وانت می گذارند.یاشار و شرف و شکرو هم از آنطرف می آیند و همگی سوار ماشین شده و حرکت می کنند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ستاره شمالی  قسمت 84 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ستاره شمالی قسمت 84 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

2 دیدگاه‌

  1. bhezad گفت:

    خیلی خیلی بابت داستان هاازتون ممنونیم ولی میشه جلوجلو داستان بزارین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *