خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۴۰ + زیرنویس و دوبله

صبح، ییلدیز حاضر شده تا به شرکت برود و با هالیت صحبت کند، تا او را متقاعد کند که کار او نبوده و تمامی این مسایل نقشه اندر بوده است.
در پارک، جانر و زهرا در حال پیاده روی هستند. آنها در مورد اندر و ییلدیز با یکدیگر صحبت میکنند. کمی بعد، جانر به زهرا میگوید که قصد دارد با اندر در مورد خودشان صحبت کند و رابطه شان را بگوید. زهرا هول شده و از او میخواهد چنین کاری نکند. جانر به او میگوید که قصدش جدی است و به ازدواج با او فکر میکند. زهرا ابتدا غافلگیر شده، اما از این موضوع طفره می رود و میگوید که فعلا به ازدواج فکر نمی‌کند و بخاطر دو ازدواج پنهانی قبلی خود نمی‌تواند در مورد این قضیه با پدرش صبحت کند. لیلا که.در حال رد شدن با ماشین از پارک است، زهرا را میبیند و متوجه دوست پسر داشتن او می شود، اما قیافه جانر را نمی‌بیند و متوجه نمی‌شود او کیست.
ییلدیز به دفتر هالیت می رود. هالیت از اینکه ییلدیز به آنجا آمده عصبانی شده و او را بیرون میکند. ییلدیز در حال گریه کنار در ایستاده که کایا او را میبیند و او را به اتاق خودش می برد. ییلدیز ماجرا را برای او تعریف میکند و اندر را مقصر می داند. کایا به او پیشنهاد کمک میدهد اما ییلدیز قبول نمیکند. او بعد از اتاق کایا, به اتاق اندر می رود تا با او دعوا کند. کایا گوشی ییلدیز را که در اتاقش جا مانده برای او می برد، که پشت در اتاق حرفهای اندر را می شنود و متوجه می شود ییلدیز درست گفته و اندر برای او پاپوش درست کرده است.
لیلا با امیر به کافه رفته و در مورد دوست پسر زهرا به او خبر میدهد. وقتی امیر جانر را میبیند، از روی مشخصات لباس جانر که لیلا گفته بود متوجه می شود او با زهرا قرار داشته. جانر اعتراف میکند که با زهرا دوست شده است ولی بابت ادامه این رابطه سردرگم است.
اندر با خوشحالی در شرکت به اتاق هالیت می رود تا خودش را به او نزدیک کند، اما شاهیکا را پیش هالیت میبیند. هالیت اندر را بیرون میفرستد. اندر حرصش میگیرد.
کمی بعد وقتی شاهیکا به اتاق کایا می رود، کایا در مورد حرفهایی که از ییلدیز و اندر پشت در شنیده بود به او میگوید و عصبی است. شاهیکا به او پیشنهاد می‌دهد که پیش هالیت برود و حقیقت را بگوید. او در دلش از اینکه خودش تمامی این نقشه ها را کشیده خوشحال است. او به سودا پول داده بود تا اندر و ییلدیز را بازی دهد.
کایا ابتدا به اتاق اندر رفته و با عصبانیت موضوع را به روی او می‌آورد و میگوید که این قضیه را به هالیت خواهد گفت. اندر سعی دارد با تهدید آینده رابطه خودش و کایا، او را منصرف کند اما کایا میگوید بین ما هرگز چیزی نخواهد بود. او به اتاق هالیت می رود و میگوید که میخواهد موضوع مهمی را به او بگوید. همان لحظه سودا وارد اتاق شده، و با دستپاچگی به هالیت میگوید که اندر او را اجیر کرده بود و بخاطر عذاب وجدان برگشته تا حقیقت را بگوید. او صدای ضبط شده است اندر را پخش می‌کند. هالیت با خشم شدید، سراغ اندر رفته و با او دعوا میکند و او را به زور با آبروریزی از شرکت بیرون می اندازد.
ییغیت به خانه هالیت می رود تا کتابهای اریم را بدهد. اریم از او میخواهد که کمی ریاضی با او کار کند. کمی بعد، لیلا به همراه یاغمور یه خانه می آید. ‌ یاغمور از دیدن ییغیت متعجب و ذوق زده می شود. او به لیلا میگوید که ییغیت هم‌کلاسی تو در دانشگاه است. هنگامی که ییغیت میخواهد برود، یاغمور با او هم مسیر سده و سعی دارد خودش را به او نزدیک کند.
کایا با ییلدیز تماس میگیرد و میخواهد او را ببیند، تا در مورد اتفاق جدید صحبت کند.ییلدیز از او میخواهد که شب به خانه امیر بیاید.
شاهیکا و هالیت شب به دعوت هالیت برای شام بیرون می روند. شاهیکا با سیاست و زبان ریختن، در حال اغوا و جذب کردن هالیت است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *