خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت 316

در این مطلب خلاصه داستان قسمت 316 سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .

خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت 250

سریال سیب ممنوعه قسمت 316

در خانه چاتای سر میز شام، فریده می‌گوید که امروز جواهر فروش تماس گرفته و گفته است که یک گردنبند شبیه گردنبندی که او به ییلدیز داده را یک نفر برای فروش آورده است. سپس از ییلدیز میپرسد که آیا او چنین کاری کرده است؟ ییلدیز و آسمان هول می شوند. ییلدیز چنین چیزی را انکار میکند و در جواب فریده می‌گوید که گردنبند او در اتاق و در گاوصندوق است. فریده دیگر چیزی نمی‌گوید و خونسرد است، اما آسمان و ییلدیز استرس دارند.
شاهیکا همراه جانر و امیر به کلوب رفته و کمی بعد، عمر و زهرا نیز می روند. دو نفر از افرادی که از آدانا دنبال عمر بودند،او را پیدا کرده و تا کلوب او را تعقیب میکنند‌. سپس داخل کلوب او را در دست‌شویی تنها گیر انداخته و او را تهدید میکنند و مشغول کتک کاری می شوند. شاهیکا از سر و صدا متوجه قضیه شده و از مدیر کلوب میخواهد که مشکل را حل کند. او عمر را دوست پسر خود معرفی میکند. مدیر کلوب آن دو نفر را بیرون میکند. عمر از شاهیکا تشکر میکند. شاهیکا می‌گوید که فقط به خاطر وضعیت او، او را دوست پسرش معرفی کرده بود. با این حال عمر از این قضیه ذوق میکند.
اندر و حسنعلی برای شام بیرون می روند. اندر با گارسون هماهنگ میکند تا از آنها عکس بگیرد و سپس به بهانه های مختلف به حسن علی نزدیک می شود تا در عکس صمیمی دیده شوند. حسنعلی متوجه علت رفتارهای عجیب اندر نمی شود.
صبح روز بعد، ییلدیز و آسمان به جواهر فروشی می روند و از صاحب مغازه می‌خواهند که گردنبند را به آنها بدهد. ییلدیز خودش را عروس فریده معرفی کرده و می‌گوید که گردنبند را در رستوران گم کرده بوده است. صاحب مغازه می‌گوید که باید با فریده هماهنگ کند. ییلدیز از او میخواهد که این کار را نکند. جواهر فروش می‌گوید که پس در این حالت فقط می تواند آن گردنبند را به قیمت صد هراز لیره به آنها بفروشد. ییلدیز و آسمان ای شنیدن قیمت گردنبند شوکه شده و می‌گویند که به او خبر می‌دهند. سپس بیرون آمده و پول‌هایشان را حساب میکنند ، اما می‌بینند که پولشان کم است و تصمیم میگیرند پیش زهرا بروند و از او پول قرض بگیرند.زهرا با کلافگی می‌گوید که فقط ده هزار لیره دارد و نمی‌تواند مشکل آنها را حل کند. آنها دنبال راه دیگری برای پیدا کردن بقیه پول هستند.
حسنعلی برای جبران اشتباهش در مورد رد کردن مشتری های سهام شرکت چاتای، از سدایی میخواهد که یک جلسه ساختگی با مشتری های هماهنگ شده ایجاد کند تا چاتای خوشحال شود. چاتای نیز از اینکه مشتری ها دوباره قصد خرید سهامش را دارند خوشحال است.
در حین جلسه، چاتای از اینکه مشتری ها با همه خواسته های او موافقت میکنند مشکوک شده و با آنها به زبان چینی صحبت میکند، اما آنها جواب نمی‌دهند. او متوجه می شود که آنها چینی نبوده و قزاق هستند و از طرف سدایی اجیر شده اند. او با عصبانیت سراغ حسنعلی می رود و با او در این مورد دعوا میکند. سدایی برای اینکه چاتای از حسنعلی ناراحت نشود، می‌گوید که این نقشه او بوده و حسنعلی خبر نداشته است. چاتای که میداند سدایی بدون اجازه حسنعلی حتی آب هم نمی‌خورد، حرف او را باور نمیکند و میگوید که دیگر نمیتواند آن دو را تحمل کند و بیرون می رود. حسنعلی ناراحت و درمانده می شوند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه  قسمت 316 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت 317 مراجعه فرمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *