خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۷۶ + زیرنویس و دوبله

همه با تعجب به آنها نگاه میکنند. علیهان اعصابش خورد شده و با نگرانی به زینب نگاه میکند. اندر که تمام هدفش اذیت کردن جمع است، دفترچه سند ازدواج را بیرون آورده و به همه نشان میدهد. علیهان با صدایی لرزان میگوید:« زینب توضیح میدم واقعا توضیح میدم قول میدم.» زینب میگوید :«تو یک کلمه حرف نزن». او با عصبانیت از کافه بیرون می رود. ییلدیز و ایرم پشت سر او می دوند.
همان لحظه، زرین از شوکه وارد شده ناگهان از هوش میرود و به زمین می افتد. همه می‌ترسند و دور او جمع می شوند. آنها آمبولانس خبر کرده و لیلا با گریه بالای سر مادرش او را صدا می زند. علیهان نگاه غضبناکی به اندر میکند. اندر با وقاحت به جمع نگاه میکند. جانر نیز با ملامت او را نگاه میکند.اما اندر حق به جانب است. زینب به شدت در حال هق هق است. ییلدیز به او رسیده و او را بغل میکند. زینب با گریه میگوید :«آبجی الان چی میشه ؟» ییلدیز نمی‌داند چگونه باید خواهرش را آرام کند.
بعد از بردن زرین، جانر پیش اندر آمده و با عصبانیت با او بخاطر اینکه چیزی از این ازدواج به او نگفته بود دادو بیداد می‌کند . اندر طلبکارانه میگوید:« تو باید بابت این کار ازم تشکر کنی. از این به بعد فامیلی من تاش دمیر هست و توی شرکت صاحب نظرم». جانر همچنان از دست او حرص دارد. اندر میخواهد سریع تر به خانه برود تا این خبر را خودش به اریم بدهد.
هالیت و لیلا به بیمارستان می روند. وقتی علیهان وارد بیمارستان می‌شود، هالیت و لیلا از دست او عصبانی می شوند. هالیت با
ه ییلدیز، که به همراه زینب به خانه رفته اند زنگ زده و خبر بد شدن حال زرین را میدهد. ییلدیز و زینب از شنیدن این خبر ناراحت می شوند. دکتر خبر میدهد که دچار شوک قلبی شده و در حال حاضر حال او بهتر است. لیلا بالای سر زرین می رود. علیهان نیز وارد اورژانس می شود اما زرین با دیدن او عصبی شده و میگوید:« از اینجا برو بیرون. تو دیگه خواهر نداری.»
زهرا وقتی خبر را می شنود فوری به بیمارستان می آید. او نیز از خبر ازدواج آنها اظهار بی اطلاعی میکند. او علت اینکه علیهان چگونه به این ازدواج تن داد را درک نمیکند. هالیت میگوید :«فقط یه دلیل می‌تونه داشته باشه. اونم اینکه تو شرکت با همکاری هم، من رو ورشکست کنن. من موقع زایمان اندر بخاطر هیجان پسردار شدن یک مقدار از سهام شرکت رو به اندر داده بودم.» زهرا و لیلا از شنیدن این حرف ناراحت و متعجب می شوند.
علیهان به خانه زینب می رود. ییلدیز عصبانی شده و او را راه نمیدهد، اما زینب میگوید که داخل بیاید. علیهان به زینب میگوید «من تو رو خیلی دوست دارم. این ازدواج فرمالیته است و فقط روی کاغذه. ازت می‌خوام که منتظرم بمونی. بخاطر همه کارام ازت معذرت می‌خوام.» زینب با طعنه هرچه در دل دارد به او میگوید. و در آخر میگوید:« دیگه حتی ارزش متنفر شدن هم نداری.تموم شد. من و تو هرگز کنار هم قرار نمی‌گیریم». او حلقه اش را درآورده و به سمت علیهان میگیرد.
وقتی اریم به خانه اندر می آید، اندر او را نشانده و آرام آرام ، خبر ازدواجش را به او میدهد. اریم به شدت عصبانی شده و با او بحث میکند و سپس با گریه به اتاقش می رود.
کمی بعد، هالیت با عصبانیت به خانه اندر می آید. او دعوای شدیدی با اندر میکند. اندر در دفاع از خود به او میگوید«« تو هم با من به ییلدیز خیانت کردی و هر شب پیش من بودی. بخاطر بچه از من دست کشیدی.» اریم تمام این حرفها را شنیده و از ناراحتی از خانه بیرون می زند. آنها متوجه نبود اریم شده و شروع به گشتن میکنند.هالیت به خانه برمی‌گردد و با پلیس تماس می‌گیرند. اندر استرس پیدا شدن اریم را دارد. او با علیهان تماس میگیرد تا او نیز دنبال اریم بگردد. علیهان به خانه اندر آمده، و برگه ی مدیریت سهام را به اندر میدهد تا امضا کند. همچنین برگه توافقنامه ای به او میدهد، که طبق آن بعد از تمام شدن این ماجرا اندر باید از علیهان جدا شود.
اریم با کمال تماس گرفته و در پارک قرار میگذارد. او پریشان است و گریه میکند. کمال از اریم ماجرای ازدواج اندر را می شنود، و یاد مکالمه خودشان در مورد سهام شرکت و مقابله علیه هالیت می افتد و متوجه نقشه اندر می شود. او اریم را با خودش به خانه می برد، و با ییلدیز تماس گرفته و خبر میدهد که اریم پیش اوست. هالیت و ییلدیز سریع به سمت خانه کمال می روند. هالیت سعی میکند اریم را راضی کند تا به خانه برگردد. اریم از هالیت و اندر خیلی ناراحت است و میخواهد در خانه کمال بماند. هالیت اجازه میدهد که یک شب را در آنجا بماند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *